بسم الله الرحمن الرحیم
نشست تخصصی فقه آینده در تاریخ ۴ اسفند ۱۳۹۷ در شهر قم برگزار گردید و در این نشست حجت الاسلام علی کشوری به تبیین ساختار مباحثات فقه آینده پرداختند.
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی نقشه راه دبیر شورای راهبردی الگوی پیشرفت اسلامی در این نشست مباحثات فقه هدایت را در سه بخش فقه الحیاه ، فقه التقدیر و فقه النظام طبقه بندی کردند. بخش هایی از این مباحثات به بررسی تعریف حرکت از منظر مرحوم سید منیرالدین حسینی الهاشمی (ره) اختصاص داشت؛ که برای گسترش تضارب علمی به صورت مجزا منتشر می شود.
بسم الله الرحمن الرحیم
....دقت در آیات و روایات در مسئلهٔ تقدیر، بابی را برای ما میگشاید که میتوانیم بعضی از مسائلمان که پاسخگویی به آنها در عصر حاضر یا به عهدهٔ فلسفهٔ ناتوان گذاشته شده است یا کماکان بیپاسخ مانده است را پاسخ بدهیم و به آن بپردازیم. برای مثال یکی از مواردی که بنده با آن بحث میکنم، تحلیل مسئلهٔ حرکت است. همانگونه که میدانید در نظام فلسفی راجع به مسئلهٔ حرکت بسیار بحث شده است که حرکت در عالم به چه صورت اتفاق میافتد. برای مثال بعضی گفتند تعریف حرکت کون و فساد است؛ یعنی موجود قبلی کائن است سپس این فاسد میشود و از بین میرود و موجود بعدی به وجود میآید، بر اساس کون و فساد تحلیل کردهاند. بعضی دیگر از فلاسفه، حرکت را به حرکت جوهری معنا کردند و معنایی را ارائه دادند. بعضی از فلاسفهٔ غربی، حرکت را دیالکتیکی معنا کردند و مسئلهٔ حرکت را بر اساس تضاد تحلیل کردند.
مرحوم سید منیر در مباحث خود با اینها مناقشاتی میکنند و میگویند حرکت یعنی ترکیب ولایت، تولی و تصرف و یک حد اولیه ارائه میدهند. میگویند حرکت سه چیز است: یکطرف آن امداد الهی است که از کلمه ولایت برای بیان آن استفاده میکنند؛ هر حرکتی که در عالم اتفاق میافتاد، امدادی از طرف ربوبی وجود دارد. طرف دیگر حرکت، تولی است و وارد بحث میشوند و میگویند حتماً تقاضایی وجود دارد که آن امداد نیز وجود دارد و باهم ترکیب میشوند و تصرف را نتیجه میدهد و یک کاربرد و تصرف ایجاد میشود. ایشان تحلیل سهبخشی خود را مطرح میکنند و میگویند هیچ حرکتی نیست مگر آنکه سه جزء دارد: ولایت، تولی، تصرف؛ این حد اولیۀ دستگاه ایشان است. ایشان بر همین مبنا میفرمایند که بنده فلسفه را شیعه کردم. میگویند ما کاری کردیم که خداوند در حرکت دیده شود؛ درحالیکه در دستگاههای فلاسفهٔ موجود، خداوند در حرکت دیده نمیشد، نقش خدا در حرکت دیده نمیشد. مثلاً وقتی شما در تحلیل فلسفیتان حرکت جوهری را مطرح میکنید و یا وقتیکه کون و فساد یا تضاد دیالکتیکی را مطرح میکنید، خدا و ربوبیتش دیده نمیشود. سید منیرالدین در حد اولیه دستگاه فلسفیشان رفتند به سراغ اینکه اصالت فاعلیت را مطرح کردند و اصالت فاعلیت هم نقش خدا را دیده است.
از جمله مباحثی که در آن از مسئلهٔ قدر استفاده میکنیم، مباحثاتی است که کلام سید منیرالدین را تکمیل میکند، در آن مباحثات بر اساس مفهوم قدر اشکالاتی را به ایشان وارد کردیم؛ از جمله اینکه تولی و تقاضای موجودی که تولی میکند، تابع قدر و ظرفیتی است و شما نمیتوانید در تحلیلتان مطلقِ تولی را بحث کنید و بگویید من حرکت را معنا کردم؛ چون حرکت در عالم، حرکتِ واحد نیست، بلکه حرکتها متکثر هستند و یک بخش از هر حرکت متکثر تقاضایی که یک موجود مطرح میکند و تقاضای آن موجود تابع قدر است؛ لذا تا «قدر» را نشناسید نمیتوانید تولی را بهصورت فنی معنا کنید. بله ما به مرحوم سید منیرالدین نمرهٔ بیست میدهیم به خاطر اینکه در تحلیل حرکت به این سمت رفتند که اختیار و تولی انسانها و موجودات و ربوبیت الهی را لحاظ کردند و به ایشان یک اعتراضی هم میکنیم به خاطر اینکه ایشان در تحلیل حرکت کلیگویی کردند. باید به این نکته توجه میدادند -ایشان توجه ندادند و اساساً فلسفه قابلیت توجه دادن به این دقتها را ندارد- که هر تولی تابع یک قدر است و شما نمیتوانید حرکت را به نحو کلی معنا کنید و سپس ادعای تصرف و ادعای مهندسی اجتماعی داشته باشید؛ این اولین اشکال به تعریف حرکت از منظر مرحوم سید منیرالدین بود.
از سویی دیگر در تعریف حرکت ایشان گفتهاند خدای متعال ولایت دارد و خداوند امداد میکند، ما در روایاتمان داریم که ربوبیت الهی ذیل اسماء اتفاق میافتد. [بنابراین] شما باید توضیح دهید حرکتهایی که در عالم اتفاق میافتد ذیل چه اسمی اتفاق میافتد. باز این مطلب هم در تحلیل حرکتِ سید منیرالدین مخفی واقع شده است و تبیین تفصیلی ندارد. لذا مرحوم سید منیرالدین اصل ربوبیت الهی را بحث کردند ولی وارد فقه الاسماء نشدند و بحث نکردند که بر فرض اگر به یک نفر علم داده میشود، او در تقدیر از خدا تقاضای عالم بودن را دارد و این علم ذیل یکی از اسماء الهی به او داده میشود. کارکرد این مبحث در دعا و در همان قواعدِ دهگانهای است که جایگزین نظام قوانین ثابت عالم هستند. یکی از آن قواعد دهگانه دعاست که جایگزین نظام قوانین ثابت عالم است. شما اگر در دعا به اسم خاص الهی معرفت داشته باشید استجابت سریعتر اتفاق میافتد.
مثلاً راوی محضر امام رسیده است و در مقام گفتوگو دربارهٔ اتفاقات شومِ آخرالزمان است و با این سؤال که چگونه از اتفاقات شوم آخرالزمان به سلامت عبور کند، از امام راه حل میخواهد. امام دعای غریق را تعلیم میکنند؛ «یا اَللّهُ یا رَحمنُ یا رَحیمُ یا مُقَلِّبَالقُلوبِ ثَبِّت قَلبی عَلی دینِکَ ». راوی وقتی دعا را تکرار میکند یک عبارت را اضافه میکند و میگوید: «یا مقلبالقلوب و الابصار». امام صادق اعتراض میکنند و میفرمایند: خداوند مقلبالقلوب و الابصار هست، ولی شما در این تقاضایی که میکنید به اسم «ابصار» نباید تمسک بجویید، بلکه باید به همان اسم مقلبالقلوب بسنده کنید. . در واقع امام صادق میفرمایند: هر تقاضایی باید نسبت به یکی از اسماء الهی مطرح شود تا خدای متعال آن تقاضا را امداد کند و از ما بهعنوان بندگان مؤمن خواستند که این معرفت الاسماء را فیالجمله پیدا کنیم. پس بازهم میتوانیم به تحلیل حرکت بر مبنای سید منیرالدین اشکال وارد کنیم که در بخشِ امداد وارد بحث فقهالاسماء نشدند و نتوانستند نسبت بخش امداد و نسبت آن با اسماء الهی را تحلیل کنند. البته من مکرر عرض کردهام که این اشکال، به نحو عام به دستگاههای فلسفی وارد است، هیچ دستگاه فلسفی نمیتواند به این سؤالات در این حدِ دقت جواب دهد؛ اما تا آنجایی که اصل ربوبیت الهی و اصل تولی را ایشان وارد دستگاههای فلسفی کردند و غلط بودن آن تحلیلهای فلسفی از حرکت را جا انداختند، بحث قابل دفاعی است و تکمیل آنهم به همان گونهای است که محضر شما عرض کردم. بنابراین فقهالتقدیر بسیار مهم است؛ یعنی اینگونه نیست که میخواهیم یک بحثی را مطرح کنیم که کاربردی نیست، بلکه در تحلیلِ حرکت مهم است. در آینده که فقهالتقدیر را به نحو تفصیلی بحث کردیم نشان میدهیم که چگونه مسئلهٔ تقدیر به نحو تفصیلی بر تصرفات اجتماعی اثر میگذارد. مباحث دیگری در فقهالتقدیر مطرح است که از آنها میگذرم.