بسم الله الرحمن الرحیم
به فضل الهی روز گذشته (۱۲مهر ماه ۱۳۹۵)سومین مراسم رونمایی از اسناد پژوهشی مرتبط با الگوی پیشرفت اسلامی در حوزه علمیه مروی برگزار گردید.
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی نقشه راه در این مراسم از ۱۷ سند پژوهشی مرتبط با اولین نقشه الگوی پیشرفت اسلامی رو نمایی شد.
حجت الاسلام مجید خیر آبادی مدیر حوزه علمیه مروی، حجت الاسلام علی کشوری دبیر شورای راهبردی الگوی پیشرفت اسلامی و حجت الاسلام والمسلمین سید ابراهیم رئیسی تولیت آستان قدس رضوی در این مراسم سخنرانی کردند. متن کامل سخنرانی حجت الاسلام والمسلمین سید ابراهیم رئیسی در ادامه آمده است:
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علیکم
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم الحمد لله رب العالمین و صلی الله علی سیّدنا و نبیّنا محمد و آله الطاهرین. اللهم صلّ علی علیّبنموسی الرضا المرتضی بِعَدَدِ ما احاط به علمک. توفیقی است که در جمع طلاب، فضلا، علما و افاضل در نشستی حضور دارم که با موضوع الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت تشکیل شده است، به ویژه با پیشینهای که این بحث در این مکان مقدس و این مرکز علمی دارد و با توجه به مباحثی که فرهیختگان - به عنوان پشتوانههای علمیِ بحث - با استفاده از دیدگاهها و نظرات صاحبنظران و فرمایشات مقام معظم رهبری در نشستهایی که با الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت تشکیل شده است - در سه نشستی که بنده در ذهن دارم - مطرح فرمودهاند.
در جلسه قبلی که در این جایگاه رفیع علمی تشکیل شد به نکتهای اشارهکردم که حالا به عنوان مقدمه عرائض خود آن را بازگو میکنم. شریعت مقدس دارای احکامی مانند اقامهی صلاة – أَقیمُوا الصَّلاةَ - آتَوُا الزَّکاةَ و لِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَیْتِ مَنِ اسْتَطَاعَ إِلَیْهِ سَبِیلاً است. اینها احکام شریعت هستند و در کنار احکام شریعت موضوعی به نام اهداف شریعت نیز وجود دارد که این اهداف بسیار مهم هستند. و لَقَد مَنَّ اللَّهُ عَلَى المُؤمِنینَ إِذ بَعَثَ فیهِم رَسولًا مِن أَنفُسِهِم یَتلو عَلَیهِم آیاتِهِ وَیُزَکّیهِم وَیُعَلِّمُهُمُ الکِتابَ وَالحِکمَةَ؛ تزکیه و تعلیم از غایات شریعت هستند. غایت شریعت این است که انسان تزکیه شود.
برداشت ما از آیات و روایات این است که در تقسیمات دولتها؛ دولت اسلامی، دولتِ هدایت است و رفاه - که برخی دولت را دولت رفاه میدانند، البته منظور از دولت در اینجا مجموعه حکومت است نه معنای مصطلاح دولت در قانون اساسی که در مقابل یا در کنار قوای دیگر تعریف میشود – [باید ذیل هدایت باشد.] حکومت اسلامی و نظام مبتنی بر دین، نظامی است که موضوع کار آن هدایت است و اگر بحث عدالت مطرح میشود خود مردم باید به نقطهای از هدایت برسند که لِیَقومَ النّاسُ بِالقِسطِ اتفاق بیافتد؛ قرآن نمیفرماید که خود حکومت عدالت را اجرا کند، بلکه مردم باید اجرا کنند، قرآن میفرماید لِیَقومَ النّاسُ بِالقِسطِ؛ در این آیه فاعل، ناس و مردم هستند و آنها عدالت را اجرا میکنند. بنده در اینجا نمیخواهم دولت هدایت را در مقابل دولت رفاه مطرح کنم، اما در تقسیماتی که نسبت به دولت - یعنی همان حکومت - میتوان مطرح کرد دغدغه دولتمردانِ دولتِ رفاه رفع مشکلات مادی است و رفاه شهروندان در تحقق آنچیزی است که مورد نیاز آنها میباشد، نه آنچه که واقعاً – چه اعلام نیاز بکنند و چه نکنند – نیاز واقعی جسم و جان آنهاست.
از همینجا بنده به نکته دیگری اشاره کنم؛ اصولاً ارائه الگوی پیشرفت مبتنی بر این است که نگاه و تعریف ما از انسان چه نگاهی و تعریفی باشد. گاهی تعریفی که ما از انسان داریم همان تعریفی است که در علم منطق وجود دارد، یعنی الانسان حیوان ناطق. در این تعریف نطق، فصل الفصول انسان است. اما در نگاه قرآن کریم فصل الفصولِ انسان نطق نیست؛ اگر بخواهیم انسان را با نگاه قرآنی تعریف کنیم باید به آیات مبارکه سوره الرحمن استناد کنیم. اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الحریم، الرَّحْمَنُ، عَلَّمَ الْقُرْآنَ، خَلَقَ الْإِنْسَانَ، عَلَّمَهُ الْبَیَانَ؛ در این آیه اول فرمود عَلَّمَ الْقُرْآنَ و پس از آن فرمود خَلَقَ الْإِنْسَانَ. چرا چنین تعبیری کرد؟ اول تعلیم قرآن است یا خلقت انسان؟ باید پاسخ این سؤال را از آیات نورانی دیگر به دست آوریم؛ با توجه به آیهای که میفرماید "انسان علقه و مضغه بوده سپس فَکَسَوْنَا الْعِظامَ لَحْماً ثُمَّ أَنْشَأْناهُ خَلْقاً آخَرَ اتفاق افتاده است" معلوم میشود که انسان، دو خلقتی است و دو آفرینش دارد؛ 1. آفرینش جسم انسان 2. آفرینش جان انسان. آیهی فَتَبارَکَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخالِقینَ نیز یا برای جزء اخیر یا برای ترکیب جسم و جان است؛ یعنی موجودی که از جسم و جان با این شرایط ترکیب شده باشد "فَتَبارَکَ اللَّهُ" دارد. اول فرمود علّم القرآن و سپس فرمود خلق الانسان؛ معنای این سخن آن است که انسانیت انسان، فقط در پرتو ارتباط با وحی شکل میگیرد. در این عالم تمام این هفت میلیارد جمعیت خلیفة الله نیستند، خلیفة الله کسی است که کار مُستَخلَفٌ عنه را انجام بدهد؛ خلافت مانند ولایت مراتبی دارد و به میزانی که خلیفه جایگاه خلافت را داشته باشد برای او جایگاه خلیفة اللهی قائلیم. خلیفة اللهِ مطلق وجود مقدس حضرت ولی عصر( است؛ اما انسانها به میزان قرب خود نسبت به مقام مستخلف عنه، میتوانند از جایگاه خلافت برخوردار شوند. الآمر بالمعروف و الناهی عن المنکر خلیفة الله و خلیفة رسوله؛ آمر به معروف نیز خلیفة الله است و لذا مطلبی که از زبان آمر به معروف و ناهی از منکر صادر میشود، سخن خودِ او نیست. برخی به اشتباه امر را با موعضه اشتباه میگیرند؛ امر، خواستن عَلی طَلَبِ الاِستِعلاء است، اصلاً جایگاه امر و نهی با طلب استعلاء است و غیر از موعظه میباشد. لذا بحث امر به معروف در بحثهای علماء جایگاه خود را دارد [و علما این سؤال را مطرح میکنند که آمِر استعلاء ندارد پس چرا به او میگویند آمر؟] پاسخ این است که آمِر، امر نمیکند بلکه خدا و پیامبر امر میکند ولی از لِسان شخص آمر است؛ شخصِ امرِ به معروفکننده، آمر نیست؛ بلکه در واقع و باطن، خدا آمر است و این کار از لسان آمر به معروف انجام میشود.
تعریفی که ما برای انسان از نگاه قرآن داریم این است که الانسانُ حیٌّ متألّه؛ انسان موجودی دارای حیات است که از تألّه بهرهمند است. تمام آنچه که در این عالم برای انسان وجود دارد به این خاطر است که انسان صیرورت به حق پیدا کند، وَإِلَی اللَّهِ الْمَصِیرُ. بنابراین با توجه به صیرورت و هدایت انسان در این عالم - که خداوند هادیانی را برای هدایت بشر فرستاده و قرآنی نیز نازل شده - اصلِ مسئولیت دولت و حکومت اسلامی، هدایت است. دولتِ هدایت باید زمینه هدایت شهروندان و عموم افراد جامعه را برای این صیرورت آماده کند.
اگر ما بخواهیم پیشرفت را معنا کنیم باید پیشرفت را در تمام ابعاد تعریف کنیم، چون انسان را یکبُعدی نمیدانیم. با توجه به همین مطلب الگوهای غربی، الگوی متناسبی برای جامعهی ما نیستند و نمیتوان بومیسازیِ بایسته و شایستهای از آنها را انجام داد، چون مبانیِ فکری الگوهای غربی با مبانی ما متفاوت است. الگوهای مغربزمین تناسبی با الگوهای ما ندارند و با یکدیگر نمیسازند و چون تناسب ندارند ما باید الگوها و قالبهایی را برای مفاهیمِ عالی اسلامی و انسانی تعریف کنیم که این قالبها بتوانند این مفاهیم را در خود جای دهند.
ببینید؛ بنده در مقوله نظامِ انتخابات عرض کردم که در تمام انتخاباتها صندوق رأی، رأیدهنده و رأیگیرنده وجود دارد و از این جهت تفاوتی از لحاظ ظاهر میان نظام انتخابات ما و نظام انتخابات فلان کشور مغربزمین وجود ندارد؛ اما در واقع نظام انتخابات ما یک مبنا دارد که مبناءً – نه در بِنا - تفاوت دارد؛ مبنای انتخاباتِ ما تکلیفمداری است؛ یعنی هم کسی که خود را عرضه میکند و هم کسی که رأی میدهد باید بر مبنای تکلیف عمل کنند و هیچیک حق ندارند از دایره تکلیف خارج شوند؛ کسی حق ندارد بر خلاف تکلیف رأی دهد؛ چون فرمود: الناس ثلاثة، عالم ربانیّ، متعلّم علی سبیل النجاة. دسته سومی وجود ندارد؛ یعنی ما دسته سومی که همج رعاء یمیلون مع کل ریحٍ باشد را قبول نداریم، اصلاً ما دسته سومی نداریم؛ یا عالم ربانی است یا متعلم علی سبیل النجاة. اصلاً در جامعه دینی همج رعاء تعریفی ندارد؛ همه باید نظر داشته باشند و بر مبنای تکلیف عمل کنند. پس مبنای انتخابات در نظام ما تکلیفمداری است.
مبنای ما در نظام قضایی این است که قاضی حق ندارد مبتنی بر حبّ و بغضِ شخصی خود رأی دهد؛ یعنی اِنِ الْحُکْمُ إِلاّ للهِ، اصلاً حکمی جز حکم خدا وجود ندارد. قاضی در نظام اسلامی - که در مبنا با همان آمر به معروف و نهی از منکر یکسان است و خلیفة الله میباشد - بر اساس حکم خدا قضاوت میکند؛ چون اصلاً حکمی بجز حکم خدا وجود ندارد.
قدسیت این شاکلهای که ما از آن به عنوان شاکله مقدس یاد میکنیم - نظام مقدس، دفاع مقدس، قضاءِ مقدس، قانونگذاری مقدس - از کجا میآید؟ در عالم هیچ قدسیتی جز در پرتوی هو القدوس وجود ندارد؛ اصلاً مقدسشدن مکان، آدم، قانون، جهاد و ... فقط در پرتو قدّوس است؛ چون قدوس خداوند است و در عالم هیچ قدسیتی جز در پرتو قدوس تعریف نمیشود. چرا نظام اسلامی مقدس است؟ چون نظام مقدس به وحی متصل است. این اتصال از چه جهت است؟ اولاً در نوعِ نظامسازی، مبتنی بر وحی است؛ ولایت فقیه همان حکومت رسول الله و امیرالمؤمنین علیهما صلوات المصلین است، این دلیل اول است. ثانیاً در مجموعه نظام اسلامی نباید هیچ باید و نباید و هیچ قضاوتی برخلاف دین انجام شود. در موضوع قانونگذاری شورای محترم نگهبان ناظر است و در موضوع قضا نیز ساز و کار خاص این موضوع وجود دارد و هر وقت در قضا بفهمند که یک حکمِ خلاف شرع صادر شده آن حکم از درجه اعتبار ساقط است و این استقاط نیز زمان ندارد؛ اگر معلوم شود که حکمی خلاف شرع است، هر زمانی که صادر شده باشد - چه ده سال قبل و چه بیست سال قبل - از درجه اعتبار ساقط میگردد. پس یکی از ویژگیهای نظام مقدس شاکله و نظامسازی آن است که اتصال با وحی دارد.
ویژگی دوم این است که در نظام مقدس، قوانین و باید و نبایدها مبتنی بر دین و ارزشهای دینی است. لازمه سوم قدسیت، قدسیت انگیزههاست؛ کسی که عامل است باید در عمل خود قدسیت داشته باشد، حتی اگر شاکله مقدس باشد و انگیزه قدسی نباشد، کارِ صورت گرفته قدسی نیست. اینها دلائل مقدسبودنِ ماست.
در این شاکلهی مقدس آنچه که ما به عنوان الگو تعیین میکنیم مبتنی بر این نگاه و تعریف از انسان است؛ این نگاه به انسان، انسان را تکبُعدی نمیبیند. الگوهای غربی، الگوهایی هستند که انسان را یکبعدی تعریف میکنند و نسخهای که برای پیشرفت میدهند نیز نسخه یکبعدی است یا نهایتاً فقط چند بُعد از ابعاد زندگی انسان را تأمین میکند نه تمام ابعاد را و نه آن تعریفی که ما از انسانِ مورد نظرِ اسلام داریم. طبیعتاً الگویی که متناسب با این تعریف میباشد آن است که "رفاه، آری" ولی رفاهِ در پرتوی هدایت.
توسعه و پیشرفت - البته حضرت آقا از واژهی توسعه استفاده نکردند و فرمودند این واژه بار معنایی خود را دارد، ایشان واژه پیشرفت را استفاده کردند که درست است – باید در تمام ابعاد باشد، پیشرفتِ در اخلاق، پیشرفتِ در اقتصاد، پیشرفتِ در مدنیّت، پیشرفتِ در سیاست، پیشرفت در علم، پیشرفت در فناوری، پیشرفت در روابط انسانی و امور اجتماعی انسان؛ ما پیشرفت را در تمام ابعاد تعریف میکنیم نه فقط یک بُعد؛ ما پیشرفت را مانند غرب نمیدانیم که بگوییم پیشرفت، فقط پیشرفتِ در علم و دانش یا فناوری، یا حوزه نظامی و احیاناً در حوزه مسائل اقتصادی است. اگر ما پیشرفت را در تمام ابعاد تعریف کردیم فقر، فساد و تبعیض مطلقاً در جامعه اسلامی جایی نخواهد داشت. زدودهشدنِ ناهنجاریهای اجتماعی در پرتوی همان چیزی است که به عنوان نسخه الگوی پیشرفت وجود دارد. الگوی پیشرفتِ ما میتواند الگویی باشد که تمام ابعاد اجتماعیِ ما را در بر بگیرد. اگر ما در بُعد توسعهی صنعتی به قلهای رسیدیم ولی عدالتِ اجتماعی نداشتیم، به درد نمیخورد. برخی از کشورهای غربی در بُعد صنعت پیشرفته هستند ولی در آنها از اخلاق خبری نیست. اگر جامعهی اسلامی حتی به لحاظ صنعتی پیشرفت کرده باشد ولی در رابطهی با اخلاق اتفاقی در آن نیافتاده باشد ما آن جامعه را پیشرفته نمیدانیم. اگر جامعهی ما در حوزه تربیت پیشرفت نکند ولی در حوزه فناوری به قلهای برسد پیشرفته نخواهد بود. در مغربزمین به چنین جامعهای پیشرفته میگویند ولی ما در جامعهی خودمان با تعریفی خودمان از انسان و از الگویی که باید پیشرفت را در تمام حوزههای برای جامعه ما بیاورد [به چنین جامعهای پیشرفته نمیگوییم.] پیشرفت نیز شاخصههایی را دارد. شاخصِ پیشرفت چیست؟ شاخص پیشرفت امنیت، عدالت اجتماعی، اعتماد به نفس، اتکال به خداست، اینها شاخصهای پیشرفت در جامعه است که هم در کلمات امام و فرمایشات مقام معظم رهبری و هم در دیدگاههای صاحبنظران وجود دارد.
در اینجا نقش حوزهها و دانشگاههای ما در اینکه بتوانند الگوهایی را برای پیشرفت ارائه کنند نقش بسیار مهمی است. ما در حوزههایی که از نسخههای دینی استفاده کردهایم پیشرفت داشتهایم؛ ولی حوزههایی که به غرب و الگوهای غربی نگاه کردهایم، حوزههای عدم پیشرفت بودهاند. اگر بازنگاهی به آنچه در این 37 سال در حوزههای اقتصاد، اجتماع و فرهنگ گذشته داشته باشیم به همین نقطه میرسیم. آسیبهای اجتماعیِ موجود در جامعه که نگرانیِ همه را برانگیخته محصولِ کمتوجهی به الگوهای دینی و اسلامی است. اگر ما در مسأله خانواده و ازدواج پیشرفت نکنیم ولی در تکنیک پیشرفت داشته باشیم جامعهی ما جامعهای پیشرفت - با نگاهی که قرآن و دین به پیشرفت دارد – نخواهد بود. این نوع پیشرفت، یک پیشرفتِ کاملاً تکبعدی است و تمام ابعاد زندگی جامعه دینی و اسلامی را در نظر نگرفته است. مسأله اسوه که در روایاتی مانند ان لکم فیّ اسوة - سخن وجود مقدس ابی عبدالله الحسین علیه السلام - و اسوههایی قرآنی مانند وجود مقدس ابراهیم خلیل و پیامبر اکرم( معنای خاص خود را دارد؛ الگوپذیری انسان و اُسوهشدن و الگو شدن او - و جعلنا للمتقین اماماً - معنای خاص خود را دارد. باید الگو بگیریم تا الگو بشویم و این موضوع در پرتوی تمام ابعادِ پیشرفت است.
لذا عرض بنده به این جلسه و نشست آن است که اولاً الگوی پیشرفت ما بر اساس نگاه به انسان و تعریف انسان است؛ اگر ما تعریف جامعی از انسان و ابعادی که در وجود انسان وجود دارد - نه فقط نگاهی مادیای که مغربزمین به انسان دارد - را مد نظر قرار دهیم [به الگوی جدیدی نیاز خواهیم داشت.] نگاهی که شاخصِ پیشرفت را امنیت، عدالت، معنویت، اخلاق و سنگ زیربنای همه اینها یعنی توحید معرفی میکند، اینها همه شاخصهایی برای شهر اسلامی یا مدینه فاضله است. از قدیم بزرگان بحث میکردند که آرمانشهر دارای چه مشخصاتی است. مدینه فاضله اسلامی، جامعهی هدایتیافتهای است که گردش امور اجتماعی بر اساس شاخص عدالت، معنویت، اخلاق و عقلانیت صورت میگیرد و سنگ زیربنای آن نیز توحید است. یعنی باید الی الله مصیر و صیرورت تحقق پیدا کند. وَکَذلِکَ جَعَلناکُم أُمَّةً وَسَطًا؛ امّت از ماده اَمّة به معنای ؛ یعنی اولین عنصر یک امت، عنصر حرکت است، در یک امت سکون وجود ندارد. عنصر دوم، عنصر حرکت و پویایی و صیرورت است. سومین عنصر، عنصر مقصدداشتن و مقصودداشتن است؛ جامعه اسلامی هدفدار است. تمام این اوصاف در واژه امت وجود دارد. عنصر چهارم، عنصر امام است؛ یعنی این جامعه را یک امام و هادی با بهرهگرفتن از همه آنچه که در مجموعه امت از ذخایر مادی و معنوی و نیروی انسانی وجود دارد هدایت میکند. اگر ما این نگاه را داشته باشیم آنگاه دولت، دولتِ هدایت خواهد بود نه دولت رفاه؛ رفاه وجود دارد اما در پرتوی هدایت است. عدالت اجتماعی اصل است و توسعهیافتگی و پیشرفت در پرتو عدالت اجتماعی است و نتیجه این موضوع آن است که دیگر در جامعه فقر و آسیبهای اجتماعی و اخلاقی پیدا نمیشود و نگرانیها و اضطرابات اجتماعی به سکونت، آرامش و سکینهای که در مؤمنین وجود دارد تبدیل میشود؛ و وَتَّدَ بِالصُّخُورِ مَیَدانَ اَرْضِهِ؛ خداوند متعال به وسیله صخرهها مَیَدانات و نوسانات و اضطرابهای زمین را به آرامش تبدیل میکند و با نگاهی که ما از انسان داریم در میان جامعه اسلامی نیز آنچه اضظرابهای اجتماعی و نوسانات و میدانات اجتماعی و روانی و روحی جامعه را به سکونت و آرامش تبدیل میکند ایمان، دلبستگی به خدا، توکل به حضرت حق و اعتماد به نفس و ما میتوانیم است. جامعه اسلامی دچار کمترین اضظراب میشود و اضظرابات اجتماعی را به سکونت و آرامشِ اجتماعی تبدیل میکند.
نقش حوزههای علمیهی ما آن است که همچنانی که در حوزه احکام اجتهاد میکنند در حوزه اخلاق و تربیت نیز اجتهاد کنند. حوزه علوم اجتماعی باید موضوع اجتهاد حضرات علما باشد. ما تردید نداریم آنچه میتواند جامعه اسلامی، دولت اسلامی و تمدن اسلامی را رقم بزند و مدنیتی به نام اسلام را در جوامع بشری رقم بزند با یک اجتهادِ تمدنساز امکانپذیر است و نقش حوزههای علمیه در این اجتهاد بسیار مهم است؛ ما باید در کنار فقهالزکاة، فقه الوکاله، فقه المتاجر به فقه التربیت، فقه السیاسة، فقه الاقتصاد، فقه الهنر و ... بپردازیم. ما در تمام عرصههای اجتماعیِ خود به فقه غنی خود که پاسخ تمام این سؤالات را دارد نیاز داریم. باید فقهِ حوزه ارتباطات اجتماعی یا فضای مجازی را نیز تعریف کنیم، کمااینکه در حال حاضر علما و بزرگان، بسیاری از این سؤالات را بررسی میکنند، زیرا ما بنبست نداریم و فقه ما غنی و مبتنی بر اصول و مبانی است؛ منتهی یکمقدار زحمت حوزهها و علمای اعلام باید زیاد باشد تا فقه را در ابعاد مختلفی که بتواند زندگی اجتماعی را بر اساس آنچه که مقام معظم رهبری به عنوان سبک زندگی دینی از آن یاد میکنند رقم بزند؛ یعنی زندگیِ توأم با اخلاق، معنویت، عدالت، علم، فناوری، پیشرفت و مبتنی بر اندیشه اسلامی. باید در بُعد اجتهادی این حوزهها فعالیت انجام شود و ابعاد مختلف آن مورد بررسی و واکاوی قرار بگیرد و الگویی کاملاً پذیرفته شده که مبتنی بر فرهنگ دینی است ارائه شود.
در میان مقالات، نوشتهجات و سخنها کارهایی زیادی وجود دارد؛ اما این موضوعات باید به یک باور اجتماعی تبدیل شوند، باید به یک جزمیت علمی تبدیل شوند. سخنی که یک مقاله یا یک کتاب یا یک نوشته را به خود اختصاص داده بسیار محترم و ارزشمند است؛ اما این گفتهها باید به ابتنایی بر مبانی تبدیل شود که ما از آن به جزمیت علمی یاد میکنیم. البته این بدان معنا نیست که اصلاً نباید سخنی در مقابل [اجتهادهای علمی] باشد، خیر؛ جای نقد و بررسی وجود دارد، اما خود این سخن اجتهادی باید دارای یک جزمیت علمی و ابتنای علمی باشد. در وهله دوم باید به عزم عملی تبدیل شود و تمام اعضا در نظام - به دلیل رابطه ارگانیک میان اعضا - به این نتیجه برسند که ما باید این الگو را در حوزه اقتصاد، سیاست، هنر، اخلاق و تربیت اجتماعی به ویژه در حوزه آموزش و پرورش و آموزش عالی اجرا کنیم. بنده بر دو حوزهی آموزش و پرورش و آموزش عالی تأکید میکنم، نقش فرهنگسازان در جامعه و به ویژه آموزش و پرورش [بسیار مهم است.] اگر سند تحول در آموزش و پرورش - که مورد تأکید رهبر انقلاب است - اجرا نشود آموزش و پرورشِ ما شاهد تحولِ بایسته نخواهد بود، حرکتهای آموزش و پرورش باید مبتنی بر سند تحول - که مورد تأکید شورای انقلاب فرهنگی است - باشد؛ یعنی تربیتِ آموزش و پرورشِ ما در حوزه مدارس باید مبتنی بر سند تحول باشد. البته معنای این حرف آن نیست که کسی نباید نسبت به این سند حرفی داشته باشد؛ اما فعلاً این سند، سند مورد قبولی میباشد و حرکت آموزش و پرورش باید بر این مبنا استوار باشد. آموزش عالی نیز باید به همین شکل عمل کند تا آهنگِ مدیری که ساخته میشود و آهنگ پزشک، اقتصاددان، مهندس و کشاورزی که تربیت میشود با آهنگ کل کشور متفاوت نباشد، چون ما معتقدیم که در حوزه آقایان قول الله میخوانند و دانشگاهیان در دانشگاه فعل الله میخوانند. اگر کسی که در حوزه قول الله میخواند توحید را در این مباحث نبیند چه تفاوتی دارد که فرمول فیزیک و شیمی بخواند یا فرمول بدیع و بیان و معنای و منطق و اصول؛ هیچ تفاوتی ندارد، هر دوی آنها فرمول هستند و هر دوی آنها یادگیری و جوابدادن و نمرهگرفتن هستند، چه فرقی میکند که فیزیک و شیمی باشد یا اصول، منطق و معانی. هر دو باید توحیدی باشند. اگر هر دو توحیدی باشند کسی که قول الله میخواند خود را به خدا نزدیک میکند و کسی که در اتاق عمل قلب را میشکافد سبحان الله میگوید، وقتی کشاورزی میکند سبحان الله و الله اکبر میگوید. مهندسی، کشاورزی، پزشکی و تمام رشتهها آهنگ توحیدی خواهند داشت و این دانشگاه همان چیزی است که به آن دانشگاه اسلامی میگویم؛ یعنی درست است که در این دانشگاه، کتاب، مدرس و برنامه آموزشی مورد نظر است؛ اما تمام اینها فرع هستند و نکته مهم آن است که محصولِ دانشگاه، محصولی توحیدی باشد، یعنی تخصص او در پرتوی نگاه فرد به توحید باشد و جهانبینیِ او مبتنی بر وحی باشد. اگر اینطور باشد آهنگ مجموعه نظام یک آهنگ میشود، یعنی همان آهنگی که شهر اسلامی و جامعه مبتنی بر دین باید با استفاده از الگوهایی که برای پیشرفت وجود دارد به آن دست پیدا کند.
عرض بنده این است که زحمات وفعالیتهای بسیار ارزشمندی که دوستان - آقای کشوری و همکارانشان - در این مجموعه کشیدند باید این فرمایش مقام معظم رهبری را در لایههای مختلف اجتماعی - به ویژه در مسأله اخلاق، معنویت، عدالت، حوزه زن و خانواده و مسائل مختلف اجتماعی - محور قرار داده و از آسیبهای اجتماعی و تبدیلشدن آنها به جرم جلوگیری کنند؛ مشکلی که ما الآن در جامعه داریم این است که بعضاً تصمیمات مقطعی و لحظهای میگیریم که ما را از آن اهداف مهم باز میدارد؛ یعنی گاهی در یک مقطع اجازه میدهیم که فلان کار صورت گیرد در حالی که از این روایت - که بنده مفهوم آن را در ذهن دارم- غافلیم که سعادتمندترین مردم کسی است که لذات فانیه را فدای لذات باقیه کند. ما در این نظام و کشور لذات باقیهای داریم که میتواند آینده کشور را تضمین کند اما گاهی به سمت لذات فانیهای میرویم که بسیار زودگذر هستند و در یک مقطع سیاسی یا اجتماعی برای یک شخص یا یک منطقه ایجاد میشوند، در حالی که لذاتِ باقیه آن است که جامعه را به سمت الگوهایی بکشاند که پیشرفت جامعه را تأمین میکند.
خلاصه عرض بنده این است که پیشرفت، مبتنی بر تعریف انسانِ اسلام است و تعریف پیشرفت باید متناسب با تعریف انسان و سبک زندگیِ انسان باشد. پیشرفت باید در تمام ابعاد - هم ابعاد مادی و هم ابعاد معنوی – صورت گیرد و مبانی اسلامی داشته باشد. ممکن است علوم انسانی غربی در مبانی همان سخنِ ما را بگوید اما مبنای آنها از حیث مبنایی نه بنایی با مبنای ما تفاوت دارد؛ مبنای ما در حقوق بشر با آنها متفاوت است، ما یک مبنا را برای حقوقِ انسان تعریف میکنیم ولی آنها مبنای دیگری را تعریف میکنند. ما نیز عمیقاً به آزادی بیان، قلم و فکر اعتقاد داریم ولی آزادی ما بر اساس حقوق انسانیای است که مبنای آن مبنای دینی است نه آنچه که غربیها میگویند. لذا ما معتقدیم آنچه که تضمینکنندهی حقوق انسانِ معاصر است در متن دین و ارزشهای دینی آمده است، ما مدعی حقوق انسان در عالم هستیم و معتقدیم که غربیها حقوق انسان را نقض میکنند. ما با غربیها قبل از سخن بنایی، بحث مبنایی جدی داریم.
امیدواریم این نشست به اهداف عالیهی خود برسد و در جهت الگوی پیشرفت اسلامی و ایرانی گامهای بلند و ماندگاری را بردارد. از تمام عزیزان و دستاندرکاران سپاسگذاری میکنم.
و السلام علیکم و رحمة الله.