بسم الله الرّحمن الرّحیم
نشست تخصصی مفهوم شناسی جامع طب اسلامی روز پنج شنبه ۱۸ آذر ۱۴۰۰ از ساعت ۸ صبح برای پشتیبانی فکری از وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی جمهوری اسلامی در شهر مبارک قم برگزار گردید. متن کامل سخنرانی حجت الاسلام علی کشوری (مدیر مدرسه فقهی هدایت) در این نشست را در ادامه مطالعه بفرمایید:
سلام علیکم و رحمه الله و برکاته، بسم الله الرحمن الرحیم، اعوذ بالله من الشیطان الرجیم،
الحمدالله رب العالمین و صلاه و السلام علی سیدنا و نبینا و شفیعنا فی یوم الجزا، و حبیب قلوبنا ابالقاسم محمد وعلی اهل بیته الطیبین الطاهرین لاسیما بقیه الله فی الارضین ارواحنا لاماله الفداء و عجل الله تعالی فرجه الشریف ولعن الدائم علی اعداءه، اعداء الله من الان الی قیام یوم الدین.
مقدمه: تبیین اجمالی آیات و روایات مطرح در طب اسلامی
از اینکه جلسه با تاخیر شروع شد، عذرخواهی میکنم. برای برگزاری نشستهای تخصصی مقدماتی لازم هست، که این مقدمات با برگزاری جلسات پژوهشی و آموزشی تفاوت دارد. نشستهای تخصصی کارکردشان برای مسئولین نظام مبارک جمهوری اسلامی در بخشهای مختلف تصمیمسازی هست. اگر الزامات این نوع نشستها رعایت نشود، عملاً نمیتوانیم تصمیماتی را که به تبعیت از اسناد بینالمللی و سازمانهای بینالمللی در داخل کشور گرفته شده است را تغییر بدهیم. بههرحال همه ما باید مواظبت کنیم که این الزامات در برنامهریزیها بیشتر رعایت بشود. همانطور که به استحضار شما رسیده است، قرار است در نشست تخصصی امروز گزارشی از مفاهیم جامع مطرح در آیات و روایات در حوزه طب ارائه بشود.
فهرستهای متفاوتی الان در حوزه طب اسلامی در دسترس هست و شما میتوانید، کتابها و مقالات متفاوتی را در این حوزه مطالعه کنید اما یک اتفاق باید بیافتد که انشاءالله در یک دهه آینده جریان غالب طبی کشور، مفاهیم مطرح در طب اسلامی را بشناسند. آن اتفاق عبارت از این است که ما به این فهرستهایی که الان تولید شده است، قانع نشویم و سعی کنیم فهرستهایی با جامعیت بیشتر را تولید کنیم.
الان همه شما که در فضای طب اسلامی در حال آموزش هستید و مباحث را مطالعه میکنید، مثلاً با روایات طبی کتاب محاسن آشنا هستید و آنها را فیالجمله مطالعه کردید. یکی از کتابهای مرجع طب اسلامی کتاب محاسن مرحوم برقی هست که بسیار کتاب خوبی هست و به نظرم ایشان اسم کتاب را از روایت حضرت ابوالحسن الرضا; اخذ کردهاند که حضرت; فرمود: «یُعَلِّمُهَا النَّاسَ فَإِنَّ النَّاسَ لَوْ عَلِمُوا مَحَاسِنَ کَلَامِنَا لَاتَّبَعُونَا» (میزان الحکمة، ج 8، ح 13797) و چون میخواستند در عمل و در اجرایی کردن این روایت، قدمی بسیار بزرگ بردارند؛ کتاب شریف محاسن را نوشتند و عدهای این کتاب را از حیث اعتبار در کنار کتب اربعه میدانند. بههرحال وقتی کسی کتاب محاسن را بخواند، درکش از مسائل طبی و بسیاری از مسائل دیگر ارتقاء پیدا میکند. اما من کتاب محاسن را که مثال میزنم، به نظرم میآید که باید جامعتر هم وارد بحث شد. این همان بحثی است که الان میخواهم راجع به آن صحبت کنم. نباید به زحمتهایی که تا حالا کشیده شده است، قانع باشیم. اگر میخواهیم این مفاهیم در جامعه اجرایی بشود، باید یک روزی برسد که ما فهرستهای جامعتری از این فهرستها را ارائه کنیم. اجازه دهید من قدری روشنتر با شما سخن بگویم. این بحثها قبل از ورود به بحث اصلی، بحثهای لازمی هست.
الان مجموعهای از پزشکهای ما در فرهنگستان علوم پزشکی هستند (که بعضی از آنها شخصیتهای معروفی هستند) ولی این افراد روایت طبی کتاب محاسن را تا الان نخواندهاند و یا اگر به نحو اجمالی اینها را مطالعه کردند، فرصت درایه نداشتند. ولی برعکس تقریباً آخرین مقالات بینالمللی در حوزه طب را مطالعه میکنند. یعنی مرجعیت علمی سازمان WHO و بعضی از سازمانهای دیگر مثل کدکس آلیمنتاریوس ، FDIآمریکا و سایر نهادها را پذیرفتهاند. من فکر میکنم در چهل سال گذشته، یک بار هم در وزارت بهداشت و یا فرهنگستان علوم پزشکی در مورد مطالب گفته شده جلسه نگذاشتند یا اگر جلسهای گذاشته شده است، خیلی ضعیف بوده است که اخبارش به ما نرسیده است.
شما مشاهده میکنید، بانک مرکزی سالی یک بار جلسه بانکداری بدون ربا را برگزار میکند، (این نشست در جمهوری اسلامی برگزار میشود) ولی عملاً همه بانکهای ما ربوی هستند. گاهی وقتها این نوع جلسات را در نظام جمهوری اسلامی میگذارند. شما وقتی ساعت دو اخبار رسمی جمهوری اسلامی را استماع میکنید، میبینید که همایش بانکداری بدون ربا امروز برگزار شد. چند طلبه همانند من هم اشتباه میکنند و در آن جلسه سخنرانی میکنند و نتیجه این کار میشود که با برگزاری این جلسات، گزارش و بیلانی برای ارائه به جامعه آماده میشود؛ ولی در عمل برنامهریزیها براساس ایدههای بانک جهانی پیش میرود. این چالش را ما در وزارت بهداشت هم داریم. من دیدم سابق بر این، حتی همایشی تحت عنوان طب اسلامی هم برگزار شده بود ولی به یک دهه قبل یا بیشتر مربوط بود، اما وقتی بحثهای طب اسلامی جدی شد، دیگر همان همایش هم برگزار نشد. حال وقتی کسی مشکل را به این شکل ارزیابی میکند، مشکل جامعه چیست؟ مشکل جامعه این است که متخصصهای بخشهای مختلف با مفاهیم اسلامی در بخشهای مختلف آشنا نیستند. حتی اسم کتابها را هم نمیدانند. وقتی شما مشکل را به این شکل تشخیص دادید، به نظرتان باید چه کار بکنید؟ من مکرر به دوستان در جلسات خصوصی و هم در بحثهای عمومی عرض کردم که باید پنج نشست تخصصی برگزار کنید، ده دوره آموزشی برگزار کنید، 10 جلد کتاب بنویسید، 50 مقاله بنویسید؛ یک تجمع برگزار کنید. یعنی این کار باید بشود، چرا؟ چون مشکل این است که این دوستان نمیدانند، مفاهیم قویتر و برتری در اختیار است.
به صورت ساده خواستم صورت مساله را در محضر شما تبیین کنم و حتماً اگر الان دسترسی عام به حضرت ولی عصر وجود داشت و ما در محضر ایشان میرسیدیم و از ایشان میپرسیدیم، به ما نمیگفتند بروید تجمع کنید؟ به ما میگفتند شما با یک سری از انسانها که اطلاع از مفاهیم اهلبیت ندارند، روبرو هستید. به ما میفرمودند: «لَو عَلِمُوا النّاسَ مَحاسِنَ کَلامِنا لَاتَّبَعُونا». این روایت را میخوانند و به ما میگفتند که «یَتَعَلَّمُ عُلومَنا و یُعَلِّمُها النَّاسَ». این اتفاق باید از طریق حوزه علمیه قم و همه نخبگان جدی گرفته بشود. ما سالها باید کار کنیم تا روایات کتاب محاسن به گوش آقای دکتر مرندی، آقای دکتر عیناللهی و سایر مسئولین محترم برسد و آنها به تدریج مقالات شما و کتابهای شما را مطالعه کنند.
واقعیت این است که وقتی من شبها و روزها (خصوصاً این ایام) فکر میکنم که این چالش پیش آمده بین حوزه علمیه قم و وزارت بهداشتی (که از سازمان WHO تبعیت میکند،) چهطور حلوفصل بکنیم، (واقعاً بررسی عمیقی را انجام میدهیم، شبانهروزی هم هست) من چارهای غیر از این نمیبینم که جلسات تخصصی و نشستها توسعه پیدا بکند و اگر شماها همت بکنید و کارها را قویتر برگزار بکنید، ما حتماً آینده را بهتر از وضعیت فعلی در اختیار خواهیم داشت. این مقدمهای بود بر اینکه جلسه امروز آغاز راه است.
اگر خدای متعال توفیقی به امثال بنده عنایت کند و ما از منیتهای خود و اشکالات نفسانی متکثر در درون خودمان عبور بکنیم، باید جهادی راه بیاندازیم که برای پزشکانمان، بیست سال روایتخوانی کنیم و آیات و روایات را توضیح بدهیم. خصوصاً مشکلهای روایات طبی را (بعضی از روایات برای اینکه فهم بشود، شاید دهها ساعت کار درایهای احتیاج دارد) حل کنیم. لذا خدای نکرده در درون من و شما این اتفاق نیافتد که ما خیلی کار کردیم، چون مثلاً یک کتاب طبی نوشتیم. شما در نظر بگیرید برای منطقه جغرافیایی ظهور، چند کتاب، چند استاد، چند مقاله، چند جلسه احتیاج هست؟ اگر از منِ بیهمت بپرسید، من میگویم در ده سال آینده چند هزار جلسه تبیینی احتیاج داریم. این کاری است که باید بشود، آن وقت اگر این کار شد روایت «لو عَلِمُوا الناس مَحاسِنَ کَلامِنا لَاتَّبَعُونا» محقق میشود. صراحت من را ببخشید، امروز من مجبورم که به این شکل صحبت بکنم، کسانی که الگوهای تجمع پیدرپی را اجرایی کردند، روایت حضرت ابوالحسن رضا علیه السلام را نادیده گرفتند، تحلیل مطلب در این روایت را نادیده گرفتند.
بههرحال ما در همه مسائل باید به اهل بیت عصمت و طهارت رجوع کنیم. در نحوه نظامسازی هم باید به اهلبیت علیهم السلام رجوع کنیم. سوال این روایت خیلی روشن است: راوی از حضرت; میپرسد: «کَیفَ یُحیِی أمرَکم» در حضور راوی قبل از این [مطلب]، حضرت; دعایی فرمودند که «رَحِمَ الله عبداً أحیا أمرَنا» وقتی راوی دید که حضرت; برای کسی که احیای امر میکند، دعای خاص میکند. (میدانیدکه فرق دعای امام با دعای من و شما این است که دعای حضرت قطعی الاجابه است) راوی تحریک شد که از حضرت; بپرسد چگونه باید امر شما را احیا بکنیم؟ به حضرت رضا علیه السلام گفتند که «کَیفَ یُحیِی أمرَکم؟» مخاطب این روایت دوستان طب اسلامی و تمدنی هم هستند که مثلاً باید از حضرت; بپرسند که «کَیفَ یُحیِی أمرَکم؟» ما امر شما را چطور احیا بکنیم؟ حضرت; فرمودند: «یَتَعَلَّمُ عُلومَنا و یُعَلِّمُها النَّاسَ» فرمودند که مدرسه درست کنید. من همه دوستان را دعوت میکنم که مدرسه درست بکنند. منتها مدرسهای به وسعت منطقه جغرافیایی ظهور و به وسعت جبهه مقاومت تاسیس کنند. ابتدا باید خودمان علوم اهلبیت علیهم السلام را در حوزههای مختلف یاد بگیریم و هم به دیگران یاد بدهیم، این راه نجات است. این روایت معروف ادامه این روایت است که حضرت فرمود: «لو عَلِمُوا الناس مَحاسِنَ کَلامِنا لَاتَّبَعُونا» مردم محاسن کلام ما را نمیدانند که از ما تبعیت نمیکنند.
من میخواهم بگویم که آقای دکتر مرندی، آقای دکتر عیناللهی و دوستان محترم وزارت بهداشت، محاسن طب اسلامی را نمیدانند. به استناد این روایت، میخواهم بگویم که بخش عظیمی از آن را نمیدانند، اگر محاسن متعدد روایات و آیات طبی را میدانستند، اینگونه پشت سر هم مقاله در ISI چاپ نمیکردند که بخواهند همان مقالات را برای ملت ایران در صداوسیما بازخوانی کنند. خیلی مهم است که شما مشکل را کجا تشخیص بدهید، به نظرم مشکل ندانستن هست و مشکل عناد نیست، مساله این است. حالا اگر برنامه ریزی استراتژیک بکنیم، میتوانیم در آینده با دوستان تفاهم حداکثری بکنیم و سلامت مردم ایران را بیشتر تامین بکنیم. بههرحال این راه شروع شده است و ممکن است که بعضیها هم از نشر مفاهیم طب اسلامی خسته شده باشند، حالا ما با آنها کاری نداریم، با جریان تازه نفس، کار را پیش میبریم. بعضی از کارها زمان خاص خودش را احتیاج دارد و در یک یا دو روز این کارها را نمیشود انجام داد. حالا من بحثم را شروع کنم و به اندازه وقت جلسه امروز یک گزارشی مطرح بکنم که مفاهیم طب اسلامی بیشتر تبیین بشود.
1. نظریه پیشگیری ساختاری از بیماری اجمالا چه میگوید؟
ما در نقشه الگوی پیشرفت اسلامی یک نظریهای به نام نظریه پیشگیری ساختاری از بیماری داریم که این نظریه مادر حوزه طب هست و فهرستش با فهرستهای رایج کتب طبی تفاوتهایی دارد، هم با فهرست کتاب محاسن تفاوتهایی دارد، هم با فهرست کتاب شریف و پراستفاده دراسه (که حضرت آقای تبریزیان نوشتهاند،) تفاوتهایی دارد. بهنظرم این نظریه میتواند بخش مهمی از جبهه را لجستیک فکری بکند.
1/1. ایجاد چالش نرم با سازمان بهداشت جهانی اولین مزیت نظریه پیشگیری ساختاری از بیماری
یکی از تفاوتها این است که ما در مقایسه با فهرست سازمانWHO از طب این نظریه را تدوین کردیم، یعنی فرض گرفتیم که (این فرض هم یک فرض واقع شدهای هست، یک فرض ذهنی نیست) با یک بدعت گسترش یافتهای در حوزه طب روبرو هستیم و سعی کردیم در نقد این بدعتها یک سری مطلبها را بیان کنیم.
میدانید که پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم فرمودند: «إِذَا ظَهَرَتِ الْبِدَعُ فِی أُمَّتِی فَلْیُظْهِرِ الْعَالِمُ عِلْمَهُ» (الکافی/جلد1/ص54) اگر دیدید مفاهیم بدعتآمیز در جامعه گسترش پیدا کرده است، (در روایت دیگری حضرت توضیح دادند که بدعت یعنی چه؟) بدعت یعنی همه آن چیزی که مخالف کتاب و سنت باشد. (این نقل را هم امیرالمومنین علیه السلام در نهج البلاغه و هم در برخی از روایات دیگر دارند.) اگر دیدید که این بدعتها گسترش پیدا کرد، شما هم ظهور علم کنید. وقتی بدعت ظهور پیدا کرد، تکلیف علمای امت ظهور علم است، تکلیف تجمع نیست، چرا؟ چون مفهوم بدعت آمیز، مفهوم غلط، فتنه درست میکند؛ حق و باطل را مخلوط میکند. ذهنها را به خطای محاسباتی وارد میکند. بنابراین باید حوصله به خرج داد و مفاهیم بدعتآمیز را به چالش بکشیم. حالا یکی از مزیتهای این فهرست نظریه پیشگیری ساختاری از بیماری همین هست، که به شما کمک میکند با مجموعه بدعتهای سازمانWHO وارد یک چالش نرم بشوید، این یک مزیت هست.
2/1. 50سوال محوری دومین مزیت نظریه پیشگیری ساختاری از بیماری
یک مزیت دیگری در این نظریه هست و آن عبارت است از این که بر محور مجموعه از سوالات تنظیم شده است، قبلاً عرض کردم این نظریه 50سوال محوری دارد، یعنی چه؟ یعنی ما در این نظریه ادعا نکردیم، همه طب اسلامی را بحث کردیم، 50 مسئله مهم از طب اسلامی را بحث کردیم، میدانید که اگر کسی ادعا کرد که من همه طب اسلامی را یا در سایر ابعاد همه مسائل را بحث کردم، حتماً حکم به جهلش بکنید، دلیلش چیست؟ دلیلش این است که روایات اهلبیت عصمت و طهارت خیلی روایات عمیقی هستند. من بعضی وقتها شنیده بودم که آقای تبریزیان در جلسهای به شاگردانشان میگفتند که ما برای فلان روایت فقط باید یک دانشگاه تاسیس کنیم. این حرف درست است، بعضی از روایات آنقدر عمیق هستند که باید این کارها صورت گیرد. حالا ما سعی کردیم که به این مسئله ملتزم بشویم، حدود 50سوال است. میدانید که یکی از ویژگیهای سوال این است که موافق و مخالف را به فکر فرو میبرد.
الان من در جلسه شما اعلام میکنم، بعدها در دهها جلسه دیگر همینگونه با وزارت بهداشت مواجه خواهم کرد، عرض میکنم که در حوزه علمیه قم 50 پرسش جدید در حوزه طب مطرح شده است، چرا وزارت بهداشت (که دوستان ما هستند و مردمان مومنی هستند) و اطبای ما با پرسشهای جدید نمیخواهند مواجه بشوند؟ شما میدانید هر کسی با پرسش جدید مواجه نشود، حکم به جهل خودش کرده است. پس اگر کسی هم فرضاً مخالف باشند، مجبور میشود (بالاخره جبر دستگاه علمی او را وادار میکند) به پرسشهای جدید پاسخ بدهد، موافقین هم با طرح پرسش بهتر مسائل را میفهمند. یکی از بحثهایی که ما در فقه البیان داریم (که قواعد استنباط مسائل فقه نظام است) این است که حکم میکنیم، تقاضا میکنیم، تمرین میکنیم، ممارست میکنیم که طلبه سوال حاکم بر روایت امام را متوجه بشود. به نظرم ما هر کس سوال حاکم بر یک روایت را متوجه نشود، ظهور آن روایت را درست متوجه نمیشود. لذا وقتی شما به آیهای از قرآن یا به روایتی برمیخورید از استادتان بخواهید که نصف وقت توضیح بدهد که سوال حاکم بر این آیه و روایت چیست؟ اگر سوال معلوم شد، آن وقت روایت در ذهنها ظهور پیدا میکند و واضح میشود که امام; چه گفتند. فرض بفرمایید در این روایت معروف که شما در مورد میوهها دارید، حضرت; فرمود: «الرُّمّانُ سَیِّدُ الفاکِهَةِ» این سوالش چیست؟ دقیقاً چه سوالی مطرح بوده است که حضرت; میفرمایند: «الرُّمّانُ سَیِّدُ الفاکِهَةِ» باید با قوائدی، سوال روایت کشف بشود. حالا ما این نوع مِتُد اجتهادی را در نظریه پیشگیری ساختاری از بیماری به کار گرفتیم. عرض کردم این تفاوت مهمی با فهرستهای موجود است. مثلاً در کتاب محاسن موسوعه درست شده است، موسوعه بسیار ارزشمند است و اجر خودش را دارد ولی میگوییم در کتاب محاسن سوالها خیلی واضح نیست. در بعضی از کتابهای طبی دیگری که نوشته شده است، سوالات شفاف نیست. ما در نظریه پیشگیری ساختاری از بیماری سوالاتمان را برای مخالف و موافق، برای دوست یا دشمن (در ایران ما دشمن نداریم، همه دشمنانمان در سازمان بهداشت جهانی جمع شدهاند.) شفاف کردیم. آنجا برای همه سوالاتمان شفاف هست. من الان فیالمجلس حاضرم در شورای علمی سازمان بهداشت جهانی، ده مورد از این سوالات را از اطبای مدیریتکننده سازمان ناکارآمد مطرح کنم و بپرسم.
ببینید شروع کار را وقتی سوال قرار دادید، حضرت; میفرماید: «طرح سوال، مفتاح است.» یعنی چه قفلها را باز میکند؟ وقتی ما چنین ابزار قدرتمندی در جنگ نرم در اختیار داریم، من واقعاً نمیفهمم چرا باید تجمع پیدرپی بکنیم؟ ای کاش دوستان به جای تجمعات پیدرپی، همایشهای پیدرپی میگذاشتند؛ مثلاً ده همایش میگذاشتند، ده پرسش را زنده میکردند. من اینها را اگر از خودم بگویم، خیلی ارزش علمی ندارد ولی چرا اصرار بر قضیه میکنم؟ چون حضرت; فرمود: «بر صندوقچه علم قفل زده شده است،» اگر میخواهید صندوقچه را برای کسی بگشایید، (که ما قصدمان این است که صندوقچه علم اهلبیتC را برای آقای دکتر مرندی، وزارت بهداشت و دوستان فرهنگستان وزارت علوم باز بکنیم.) این قفلش چگونه باز میشود؟ کلید سوال را در مخزن قرار دهیم. این مزیت، بسیار مزیت راهبردی هست که باید از آن استفاده بکنیم.
نظریه پیشگیری ساختاری از بیماری بر مبنای یک روش اجتهادی تدوین شده است. یک موسوعه روایات طبی نیست. به معنای واقعی کلمه یک نظریه است؛ هم در فضای نظام مقایسه با سازمان WHO است، هم بر مبنای سوال و پرسش است. لذا اگر کسی بخواهد کار علمی بکند، به نظرم باید پرسشهای خودش را مطالعه کند، من آثار شما و آثار علمای محترم طب اسلامی را که بسیار پُر استفاده هست، زیاد میخوانم و بعضی از کانالهایی که شما دارید، تقریباً روزانه یا چند روز یکبار میبینم. ولی کمتر میبینم که سوالات زنده بشوند. کانه دوستان ما فرض گرفتند که همه چیز تبیین شده است و حجت تمام شده است و معامله بعد از اتمام حجت را با بعضی از آقایان میکنند، به نظر من اینطور نیست، حجتی تمام نشده است، حوزه علمیه قم در چهل سال اول انقلاب، بسیار تنبلی کرده است؛ درسهای خارج از فقه در مسائل فقه نظام کم رنگ بود، نظام پشتیبانی فکری نشد، مسیرهایی را در حوزه برنامهریزی در نظام جمهوری اسلامی طی کرده، این مسیرها باید اصلاح بشود که حالا کلید واژه اصلاح در کلمات رهبر معظم انقلاب با ادبیات مختلفی مثل جامعیت اسلام، الگوی پیشرفت اسلامی، دولت اسلامی و اینها بحث شده است، حال این هم یک فضای بحثی است. حالا من میخواهم حدود ده مورد از این پرسشها را از آن 50 مورد پرسش در جلسه امروز مطرح بکنم. این پرسشها را هم سه دسته کردم که خدمتتان مطرح بکنم.
یکی پرسشهای حوزه مبانی نظری، ما در حوزه مبانی نظری طب چند پرسش از جریان طب سلولی امروز میخواهیم مطرح بکنیم. (من در جمع شما از آقای دکتر عیناللهی خواهش میکنم که وقتی قرار بدهند و اجازه بدهند که این پرسشها در وزارتخانه مطرح بشود و با آن دوستان صحبت کنیم، البته اگر ایشان سرشان شلوغ بود و کارهای مهمتری داشتند ما در جلسات دیگری این کار را خواهیم کرد، من در همین هفته آینده در تهران جلسهای هست، آنجا میخواهیم چند مورد از این پرسشها را مطرح بکنیم و در آینده هم در شهرهای دیگری باز این بحثها را مطرح خواهیم کرد.) یکی پرسشهای مبانی نظری هست. دسته دوم پرسشها، پرسشهای حوزه پیشگیری و درمان است. این هم یک نوع پرسش هست که در این حوزه هم چند تا سوال خواهم پرسید. یک نوع پرسش سوم دیگری ما در جلسه امروز مطرح خواهیم کرد، پرسشهای مدیریتی و اجرایی است. در واقع نظریه پیشگیری ساختاری از بیماری پرسشهایش از این سه نوع است. یعنی هم در حوزه مبانی نظری پرسش دارد، هم در حوزه پیشگیری و درمان پرسش دارد و هم در حوزه مدیریتی و اجرایی پرسش دارد.
ببینید به مرور زمان بحثها جامعتر میشود، حالا من اگر بخواهم آثار علمای بافضیلت طب اسلامی (که من تا حالا دیدم و مطالعه کردم) بیشترین پرسشها در حوزه پیشگیری و درمان است، بلکه اگر دقیقتر بگوییم بیشتر پرسشها در حوزه درمان هست که کار صحیحی است، شما میتوانید پرسشهای حوزه درمان را مطرح بکنید اما بحث سر این است که ما باید اینها را جامع بکنیم. پرسشهای حوزه پیشگیری را هم باید اضافه کنیم. غیر از حوزه پیشگیری و درمان پرسشهای حوزه مبانی نظری هم باید اضافه بشود. اینها را باید در نظر بگیریم، پرسشهای فضای مبانی نظری یک عالم دیگری دارد، پرسشهای حوزهی اجرایی و مدیریتی هم باید داشته باشیم، من از اول گفتم که این فهرستی که ما در اختیار داریم جامعتر از فهرستهای دیگر است. به آینده فکر بکنید که آیا ما سطح چهارمی از پرسشها داریم یا نه؟ همین سه نوع پرسش هست و درونش را تکمیل بکنیم؟ بههرحال باب اجتهاد باز است. یعنی حالا فهم ما از روایات و آیات این شده که ما سه نوع پرسش در حوزه طب داریم و ما باید اینها را بپرسیم. مسیری به این شکل را باید مدیریت کنیم و جلو برویم.
2. سوالات مطرح در حوزه مبانی نظری، نظریه پیشگیری ساختاری از بیماری چیست؟
من در جلسه امروز چهار پرسش در حوزه مبانی نظری مطرح میکنم. (اگر انشاءالله وقت بشود همه را توضیح میدهم.) پنج پرسش هم در حوزه پیشگیری و درمان مطرح میکنم. سه پرسش هم در حوزه مدیریتی و اجرایی مطرح میکنم. اینها را هم غیر از جلسه امروز که منتشر خواهد شد و الان یک جمعی از نخبگان میشنوند، در آینده باز هم در قالب نامه خدمت وزیر محترم ارسال میکنم. به شکلهای مختلف سعی میکنیم این پرسشها را بپرسیم. البته اگر مقداری فضا غیرعلمی نشده بود، شاید میتوانستیم در این دوره کرونا 20 پرسش از وزارت بهداشت مطرح بکنیم، و یک چالش نرم قویتری را علیه این طب ناکارآمد ایجاد کنیم. ولی بههرحال فضا را همین قدر مغتنم میشمارم. (پس فضای کلی بحث محضرتان تفاهم هست که کار را کجا میبریم؟ بعد جلسه طوری نشود که من برای خودم سخنرانی کنم. شما با ما بیایید البته من امروز تصمیم گرفتم که زیاد صحبت نکنم، بعضی وقتها چهار ساعت پشت سر هم پرسش از این حوزههای تمدنی ناکارآمد مطرح میکنیم ولی چون شما حوصلهتان کمتر هست من امروز کمتر مطرح میکنم.)
1/2. روش تحقیق در حوزه پزشکی با چه روشی؛ اولین پرسش در حوزه مبانی نظری در نظریه پیشگیری ساختاری از بیماری
پس یک حوزه، پرسشهای حوزه مبانی نظری شد. ابتدا در حوزه مبانی نظری ما بحث روش تحقیق در حوزه طب داریم. یعنی اگر کسی خواست در حوزه طب پژوهش کند با چه روش تحقیقی ورود پیدا کند؟ این پرسش اول است. حرف ما در حوزه روش تحقیق خلاصهش این است که اگر در حوزه تحقیقات پزشکی یا سایر حوزهها (سایر حوزههای دیگر هم مشمول همین حکم است.) دانشمندی توانست به اشراف دست پیدا کند، میتواند به خروجی پژوهش و تحقیق خودش اعتماد بکند.
در روش تحقیق باید ما به اشراف علمی دست پیدا بکنیم. روزی در حاشیه جلسهای من با یکی از متخصصین حوزه بیوتکنولوژی صحبت میکردم، ایشان به من میگفتند و درست هم میگفتند: روش تحقیق ما وقتی خروجیاش بهدست میآید، ما خودمان میگوییم احتمال دارد اینگونه باشد، ممکن هست که این نتیجه درست باشد. لذا شما مثلاً کتاب هاریسون را خوانده باشید، صدها بار از کلمه "احتمال دارد، ممکن هست" استفاده شده است. یعنی این مسئله خروجیهای پژوهشی در روش تحقیق فعلی مبتنی بر اشراف نیست، ادعای ما نیست؛ خود آقایان هم اعتراف دارند. خودشان میگویند که خروجی کار ما حداکثر با کلمه احتمال بیان میشود. مثلاً اگر آنتیهیستامین مصرف کنید، احتمال دارد این اتفاق بیافتد، پنیسلین را مصرف کنید، احتمال دارد، فلان اتفاق بیافتد. خودشان مینویسند. اگر کسی متون تحقیقی طب موجود را خوانده باشد، این بحث را اذعان میکند، بحثی نیست که مخفی باشد. ما به همین مسئله اشکال کردیم.
به دو دلیل به این بحث اشکال کردیم. بله، احتمال دارد، خروجی تحقیق شما جواب دهد، ولی احتمال هم دارد، جواب ندهد. اگر جواب نداد، شما سلامت و عمر یک انسان را و یا یک مجموعه انسانی را به چالش میکشید و نمیشود با روش تحقیق مبتنی بر آزمون و خطا، عمر انسانها را به چالش بکشید. این کار درستی نیست. پذیرفته شده نیست. (میدانید این روش تحقیق تجربی در همه جا اینطور است.) مثلاً کسی به ذهنش رسیده که اصلاحات دنیا براساس ایدههای کمونستی جلو ببرد. دورهای هم مفهومی تحت عنوان شرق و اردوگاه کمونیستی مطرح شده است. میگویند: حدود دهمیلیون آدم فقط کشته شدهاند. ولی این نزاع عجیب و غریب در دنیا که این همه کشته هم ایجاد کرده، ریشه این [مسئله] به کجا برمیگردد؟ ریشه این [مسئله] برمیگردد به اینکه متفکرین کمونیست براساس روش تحقیق غیر مبتنی بر اشراف ورود پیدا کردهاند. گفتند اگر ما در ابزار، تصرف تکاملی بکنیم، میتوانیم یک جامعه بدون طبقه بسازیم. به سمت پرولتاریا (و سایر مفاهیمی که مطرح میکنند) میتوانیم حرکت کنیم. یک سری هم اعتماد کردند و گفتند تحقیق علمی روی آن انجام شده است، اجرایی کردند؛ حالا شما مفاهیم این مکتب را در حاشیه میبینید. دیگر کسی الان به روش کمنیسمی کشور خودش را اراده نمیکند. فقط این وسط دهها میلیون آدم که در دوران این حکومت و این تئوری زندگی کردند، زندگیشان به چالش کشیده میشود.
حالا در حوزه پزشکی هم همینطور است. مثلاً آقایان میگویند: احتمال دارد با واکسن و رعایت سایر پرتوکلها سلامت بیشتر شود. حالا که جهش جدید در ویروس ایجاد شده، واکسن ما خیلی قدرت مقاومت در مقابل این جهش جدید ندارد. حرف ما همین است. نمیشود یک کشور و زندگی مردم را بر مبنای احتمال، اداره کرد. این بحث ماست. هر روش تحقیقی که ما را به اشراف علمی وصل نکند، آن روش تحقیق از نظر ما اشکال دارد. استدلالش هم قابل تفاهم هست. چون اگر شما اشراف را نپذیرید، احتمال خطا زیاد میشود. در فرض احتمال خطا زندگی مجموعهای از انسانها را به چالش میکشید. این استدلال بحث است. اینجا کسی میپرسد که: چگونه میتوان به اشراف علمی دست پیدا کرد؟ میگوییم تنها علمی که مبتنی بر اشراف هست، علم خالق اشیاست. بنابرین شما باید به گزارشهای خالق تکیه کنید. به میزانی که به گزارش خالق در امور مختلف تکیه میکنید، یعنی تکیه به اشراف علمی میکنید. در پزشکی خالق قلب، خالق کلیه، خالق دست، خالق پا، در مجموع خاالق بدن، گزارشی راجع به بدن به ما داده. (حالا این گزارش چه از خالق به دست ما رسیده باشد و چه از طریق روایاتی که اطمینان به صدورش از ناحیه معصوم پیدا بکنیم.) اینها مصداق گزارش خالق میشوند. دیگر با علم تجربی نمیتوانیم مقایسه کنیم. این علم از ناحیه کسی مطرح شده که اشراف به مسئله دارد. (من خواهش میکنم این کلمه اشراف را قدرش را بدانید.) الان اگر کسی به حوزه علمیه فعلی، اشکال کند چرا برای آیات و روایات این همه ارزش قائل هستید؟ حوزه جوابش این است: امامانC ما معصوم از اشتباه هستند. ما این حرف حوزه را کامل کردیم. ما میگوییم که ائمهC ما معصوم از اشتباه هستند، چون اشراف به مسئله دارند. چون اشراف علت عصمت هست. کسی اگر اشراف به مسئله نداشته باشد، خطا گزارش میدهد.
مثلاً در علوم پزشکی خطای بزرگ در تشخیص عضو رئیسه بدن هست. در علوم پزشکی سیستم عصبی و مغز را بهعنوان عضو رئیسه معرفی میکنند. اما ما چون تکیه بر علم مبتنی بر اشراف داریم، عضو رئیسه بدن، قلب هست و قلب هم فقط این شیء پمپاژ کننده خون نیست. توصیف ما از قلب دقیق است. مثلاً در روایت هست که «منزل عقل، در قلب است.» یعنی بخش عمده قوه درمانی بشر و قوه ادراکی بشر در قلب قرار دارد. توصیف ما هم از قلب کاملتر است و متفاوتتر است. کسی میگوید چرا باید به این توصیف اعتماد کنم؟ چون این توصیف خالق قلب هست. مثلاً کسی دوربین را ایجاد میکند، به کاتالوگ سازنده آن دوربین اعتماد میکنید؛ چرا اعتماد میکنید؟ میگویید: شرکت سازنده این کاتالوگ را داده است. شما که نساختهای که بخواهید دوربین را توصیف کنید. باید از کسی که ساخته این توصیف را اخذ بکنید. استدلال کاملاً عقلایی است.
لذا من عرض میکنم که ائمه علیهم السلام ما معصوم هستند، مقداری باید دقت بشود، چرا اینها معصوم هستند؟ چون اشراف علمی دارند. لذا شما وقتی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم خودشان را معرفی میکنند، میگویند: «اَنا مَدینه العِلم» (خیلی روشن است.) میگویند: من شهر علم هستم. در بعضی روایات دیگر آمده است که علم اول و آخر نزد ماست. یا امام صادق علیه السلام به سینه مبارکشان میزدند، میگفتند: «والله عندنا علم الکتاب» حضرت; به شیعیان میفرمودند: «عندنا علم الکتاب» علم کتاب پیش ماست. پس اهلبیت علیهم السلام معصوم هستند، علت آن اشراف اهلبیت علیهم السلام است. کسی اول و آخر را مسلط هست، ظاهر و باطن را مسلط هست، گزارش خطا به من و شما نمیدهد.
من بحث روش تحقیق را مجزا بحث میکنیم. خیلی بحث در روش تحقیق است. اینکه مثلاً جایگاه تجربه در روش تحقیق مبتنی بر اشراف چیست؟ باید بحث کنیم. یا به ما میگویند که چگونه گزارههای طب اسلامی اثبات کنید؟ این هم سرفصلی است که به آن میپردازیم. سوال اول، سوال روش تحقیق هست. ما از دوستان فرهنگستان علوم پزشکی سوالمان این است که چرا به گزارههای غیر مبتنی بر اشراف دائماً اتکاء میکنید؟ گزارههایی که احتمال خطای آن خیلی زیاد است. چرا این کار را میکنید؟ مگر شما فکر میکنید که انسداد علمی هست. مسیر علم صحیح بسته شده است. باید با دوستان صحبت کرد، چرا این مشکل را ایجاد میکنند؟ لذا این سوال روش تحقیقی هست. (البته عرض کردم، هفته آینده در تهران اختصاصاً راجع به روش تحقیق حوزه پزشکی بحث خواهم کرد.)
2/2. چیستی نقش روابط انسانی در سلامت، دومین پرسش در حوزه مبانی نظری در نظریه پیشگیری ساختاری از بیماری
سوال دوم حوزه مبانی نظری این است که نقش روابط انسانی در سلامت و مرض چیست؟ این هم یک سوال است. الان بحث بر سر این است که ما حرفهای خودمان را در طب اسلامی که مطرح میکنیم، میگوییم که غذای تو داروی تو است. یعنی یک نوع برابری بین مفهوم غذا و دارو در ذهنها ایجاد میکنیم. (حرف درستی هم هست. حرف غلطی نیست.) اما این سوال جای بالاتری را هدف گرفته است. میخواهد بگوید که مهمترین عامل سلامت و مرض نوع ارتباط انسانها با همدیگر است. وقتی نوع ارتباطات انسانها با همدیگر غلط تنظیم میشود، مریضی پیدا میشود. میدانید خیلی فضای طب را گسترش معنایی دادیم.
چند مثال بزنم. مثلاً اگر شما کسی را ترساندید. ترس چیست؟ ترس قسمت عمده آن این است که انسانی ممکن است، کاری انجام دهد، دیگری بترسد. چه اتفاقی میافتد؟ خود اطباء محترم فعلی میگویند: سیستم ایمنی بدن، عملکردش دچار ضعف و اشکال میشود. ولی منشاء آن به غذا و یا دارو و یا به جراحت و یا به یک مسئله دیگری برنگشت. برگشت به کسی که موظبت ندارد و با اخبار و آرائی که مطرح میکند، دیگران را میترساند. مثلاً الان خود ستاد ملی کرونا همین کار را میکند. با پخش اخبار کرونا دیگران را میترساند. ما فکر میکنیم علت بخشی از تلفات در حوزه بیماری کرونا، همین ترسی است که دائماً از طریق رسانهها در جامعه تزریق میشود. منشاء این ترس روابط انسانی غلط است. حالا این موضوع یک مثال بود.
مثال دیگری بزنم. مثلاً اگر شما در روابطتان با دیگران بر مبنای حسد عمل بکنید. هم خود فردی که حسد میورزد و هم کسی که نسبت به او حسد ورزیده میشود. هر دو به سمت ایجاد مرض حرکت میکنند. بدنشان دچار مشکل میشود. گفته میشود که بخشی از زخم معدهها مربوط به وصف حسادت است. حسادت چه هست؟ حسد یک حالت و یک مواجهه غلط یک انسان با یک انسان دیگر است که حالا بین چند طائفه حسادت زیاد است. میگویند: بین خانمها زیاد هست و از بین خانمها بیشتر، میگویند بین علما زیادتر هست. و اینها هم در روایات گفته شده است. نباید اینطور باشد. لذا الان بعضی وقتها وقتی آدم فکر میکند، میگوید که برخی از دوستان که حاضر نیستند که مقالات طب اسلامی را بخوانند، شاید منشاء آن همین باشد. مثلاً یک عالمی دوست ندارد، مفاهیم برتر را دیگران مطرح کنند. این خیلی بد میشود. حسادت منشاء مرض است.
یا مثلاً کینهورزی ممکن است دیابت ایجاد بکند. خلاصه بیماری قند ایجاد کند و شما هر چقدر هم که دارو مصرف بکنید، نتوانید دیابت را مدیریت کنید. باید برگردید تزکیهای انجام دهید و بر مبنای آن تزکیه دیگران را ببخشید. اگر کسی دیگران را ببخشد، یکی از فواید آن این است که بیماری قند نمیگیرد. (در جلساتی ارتباط بین این بحثها با سلامت و مرض میشود، تبیین کرد.)
خب، سه مثل زدم. مسئله ترس، حسد و حقد و کینه. اینها اوصاف غلطی است که بین انسانها مطرح میشود و منشاء سلامتی و مرض هستند. امروز هم میبینیم که به شکل حداقلی این مسائل را مطرح میکنند. مثلاً میگویند در برخوردتان با دیگران به طرف انرژی مثبت بدهید. عمیقتر [این مسائل] در روایات مطرح شده است. وقتی به همدیگر میرسید، به همدیگر سلام کنید. ابتدا به سلام هم بکنید. یعنی سعی کنید زودتر به همدیگر سلام بکنید. یعنی من، شما را بیشتر دوست دارم. علاقمند به شما هستم. سعی بکنید، افشاء سلام هم داشته باشید. وقتی به جمعی رسیدید، آرام سلام نکنید، بگویید: سلام علیکم و رحمه الله و برکاته. لحنی هم به سلامتان بدهید. اینها همه منشاء پیدایش سلامت میشود و به اصطلاح ناقص امروزیها انرژی مثبت به دیگران منتقل میکنید و آن قلبش قویتر میشود. لذا پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم از این تکنولوژیهای پیشرفته استفاده میکردند. تاریخ و روایات گزارش داده که هیچکس بر پیغمبر صلی الله علیه و آله وسلم سبقت بر سلام نگرفت. یعنی پیغمبر صلی الله علیه و آله وسلم اصرار داشت با کلمات خودش سلامت را به دیگران منتقل کند. این [مسائل را] حداقلی بعضی بحث میکنند. سوال ما خیلی سوال دقیقی است. سوال این است که چرا نقش روابط انسانی در سلامت و مرض در کتابهای طبی برجسته نیست؟ وقتی دیدگاه ویرشو را مربوط به پاتولوژی را میخوانید، یا همین اخیراً پاتولوژی رابینز را که دیده بودم، چه در پاتولوژی عمومی و چه در پاتولوژی اختصاصی، ندیدم که بحث برجسته و مهمی در این حوزه داشته باشند. این سوالی که من میکنم، بعدها سرنوشت مطالعه پاتو و درد را عوض میکند. جای دیگری بحث را میبریم.
آن وقت اگر به این معنا طب را ببینید، بخش عظیمی از آیات قرآن طبی است. چون بخش اعظمی از آیات قرآن، رضائل اخلاقی را بحث میکند، که این رضائل اخلاقی اگر حذف شود، تنظیم روابط انسانی اتفاق میافتد. خالق با دست فرمان خودش سلامت را مطرح میکند. شما نباید انتظار داشته باشید که در کتاب خدا راجع به سلول بحث شده باشد و اگر دیدید که در آیات و روایات راجع به سلول نیست، شما بگویید که در آیات و روایات بحثهای حوزه سلامت کم است. بعضی از دوستان نمیدانم چرا این حرفها را مطرح میکند. یکی از دوستان اصرار داشت که بگوید: فقط چند آیه حوزه سلامت در قرآن وجود دارد. آن هم «کلُوا واشربوا و لا تسرفوا» (اعراف/30) من به ایشان گفتم، خودت نگاهت غلط است. فکر میکنی فقط از ناحیه خوردن و آشامیدن است که مرض و سلامت توسعه پیدا میکند. لطفاً نگاهت را تکامل بده، بیا با مفاهیم انبیاء کار بکن. انبیاء میگویند: منشاء اصلی سلامت و مرض روابط انسانی است. آنوقت اگر این [موضوع] را فرض کردی، همه آیات قرآن را میتوانی با نگاه طبی تحلیل کنی. چه آیاتی که روابط انسانی را بهینه میکنند، چه آیاتی که چالش روابط انسانی از بین میبرند؛ همه طبی هستند. پس یک مبنای دیگری شکل میگیرد.
تفاوت نظریه پیشگیری ساختاری با برخی از کتابهای دیگر واضح میشود. ما وقتی امراض را طبقهبندی میکنیم، میگوییم: ریشهیابی مرض از پایگاه روابط انسانی. این خیلی با فهرستهای موجود طب تفاوت دارد ولی استدلالشان این است. خب، این هم یک سوال شد. خود این سوال جلسهای میخواهد.
حالا من سوالات فرعی آن را هم میپرسم. امراض ناشی از روابط انسانی به چند دسته تقسیم میشوند؟ بعدها در پاتولوژی اختصاصی این سوال به درد میخورد. یعنی اگر در پاتولوژی ناشی از روابط انسانی را طبقهبندی بکنید، بعدها میتوانید عطاریهای جدید را راه بیاندازید. الان مدل عطاریهای ما خیلی قدیمی است؛ همان مدل ابنسینا است که در حال جلو رفتن هستند. حالا اگر بتوانید طبقهبندی جدید از بیماری بدهید، میتوانید طبقهبندی جدید از داروها هم بعداً بدهید. این خودش بحثی است، که انشاءالله بعداً مطرح میکنیم.
اینها همه سوالات مبانی نظری است. کارکرد حوزه مبانی نظری این است که نگاه آدمها را توسعه میدهد. لذا الان شما میتوانید (مثلاً اگر آقای دکتر عیناللهی به قم میآمدند و در جلسه شرکت میکردند،) همین سه یا چهار سوال را میپرسیدید، تازه عیبهای کتاب پاتولوژی رابینز برای ایشان معلوم میشد. کتاب [مهمی است.] همه دانشجویان در دوره کارشناسی، این کتاب را میخوانند. اساس پزشکی هم پاتولوژی است. همان روایتی که شما از درد و بیماری ارائه میکنید، بعداً منشاء دارو و درمان هم هست. ما با این چهار سوال، روایات از درد و بیماری را عوض میکنیم. میگوییم ارتباط با بیماری و روابط انسانی را توجه کردید یا نه؟ مثلاً در چهار مورد روانشناسان توضیح دادند و عبور کردند. ولی از نظر ما اساس است. ما همیشه وقتی میخواهیم که زندگی خوب داشته باشد، میگوییم: زود ازدواج بکن. و سعی بکن که روابط شما با دیگران درست تنظیم شود. اصلاً از یک جای دیگر سلامت را پایهریزی میکنیم.
3/2. خاصیت درمانی اشیاء عالم سومین پرسش در حوزه مبانی نظری مطرح در نظریه پیشگیری ساختاری از بیماری
سوال سوم: سوال سوم این است که آیا اشیاء عالم خاصیت درمانی دارند یا ندارند؟ و یا ما باید همیشه برای درمان دارو سنتز بکنیم. براساس ماده موثره، ترکیبسازی بکنیم. این هم یک سوال مهمی در حوزه مبانی نظری است. خدای متعال مجموعهای از اشیاء را خلق کرده است. تا اینجا که واضح است و کسی منکر نیست. یک قدم بالاتر سوالی مطرح است. این اشیاء برای چه چیزی خلق شدهاند؟ هر شی را که شما تصور میکنید، حکمتی دارد. دلیل خلقی دارد. ما در فقه نظام استدلالمان این است. میگوییم: یک حیث سببیتی دارد. یعنی هر شی سبب چیزی است. خب، اگر کسی نگاهش این بود که اشیاء عالم دارای خاصیت هستند، برای رفع نیاز خودشان به شناسایی خاصیتهای اشیاء رو میآورد. اما اگر نه، گفتید که اشیاء عالم دارای خاصیت نیستند و یا گفتید: من به علمی که خاصیتهای اشیاء را برای من بگوید، دسترسی ندارم. آن وقت خودش مجبور میشود، سنتز بکند. ترکیبسازی بکند و چیزی بسازد. لذا ما این سوال را همه جا مطرح میکنیم.
میگوییم که کدامیک از اشیاء عالم برای انسان برکت ایجاد میکند؟ چون انسانها به برکت نیاز دارند و همه ابناء بشر درک میکنند که برکت چیست. ممکن است نتوانند توصیف کنند ولی درک میکنند. مثلاً یک کسی از عمرش خیر میبیند؛ مثل مرحوم برقی. حتی قبر ایشان هم مخفی است. من دوست میداشتم قبر ایشان را پیدا کنیم، برای زیارتشان برویم. مرحوم برقی کتابی به اسم «محاسن» نوشته است. چند صدسال است که از کتاب استفاده میشود. اما معاصرین مرحوم برقی، اسمشان هم معلوم نیست. معلوم نیست در خدمت به مردم، انبیاء و دستگاه خدای متعال چه کار کردند؟ برکت یعنی همین. همه ۶۰ سال از خدا عمر میگیرند ولی بعضیها چند صدسال حاصل عمرشان باقی میماند. انشاءالله تا ضهور حضرت ولیعصر ارواحنا فداه مرحوم برقی باقی است و کتاب محاسن باقی است. من حدس میزنم حضرت ولیعصر ارواحنا فداه تشریف بیاورند، از ایشان تقدیر میکنند. ایشان برای نشر روایات زمینهساز بودند. نمیدانم چقدر تبویب کتاب محاسن را دیدید، خیلی تبویب خوبی است. به نظر من از تبویب کتاب کافی قویتر است. خیلی با وسواس خاصی مرحوم برقی تبویب را انجام داده است. خب، برکت یعنی همین. یعنی اشیاء را از حیث برکت بحث کنیم.
یا مثلا من و شما نیاز به شوینده داریم، اشیاء عالم کدام خاصیت شویندگی دارند؟ حالا اگر این علم در اختیار بشر نباشد، چه میشود؟ بشر به سمت ساخت مواد شوینده میرود. الان هم [شوینده] را ساخته است. الان بخشی از فروشگاهها مواد شوینده هستند. اگر استفاده کنید، به فضل الهی هر کدام هم به شما ضربهای میزند. شما میدانید که بشر نمیتواند شی بدون تالیفاسد بسازد. از این شویندهها (خصوصاً خواهران محترمه) استفاده بکنند، عمرتان نصف میشود. مثلاً از این مواد سفید کننده میخواهید استفاده کنید، تنفس شما را به چالش میکشند؛ همین شویندههای معمولی که حالا میگویند معطر هم شده، خوب شده، اگزما یا بیماریهای پوستی ایجاد میکند. حالا اگر کسی علم نداشت به خاصیت اشیا از حیث شویندگی این مشکلات برای او بوجود میآید.
کشاورزان محترم دنبال آفتکشی هستند. اشیاء عالم خاصیت آفتکشی در آنها هست یا نیست؟ آنجا هم کاربرد دارد. ما این سوال را داریم، دعوت حوزه علمیه قم این است که (دیروز که در پارک علم و فناوری غیاث الدین جمشید کاشانی آنجا سخنرانی داشتم؛ به آن مسئول شرکتهای دانشبنیان گفتم) خاصیت اشیاء عالم را سعی کنید، بشناسید. آن وقت هم زندگیتان ارزانتر میشود و هم تالیفاسد آن کمتر میشود. مثلاً همه ابناء بشر به تب مبتلا میشوند؛ آیا اشیا عالم خاصیت تببری دارند یا ندارند؟ با این سوال سرنوشت مطالعات فارماکالوژی و امینولوژی را به چالش میکشم. فارماکولوژی مبتنی به ماده موثره، یعنی اشیاء عالم خاصیت ندارند. در تب امام صادق علیه السلام اینطور فرمودند: «ما خاندان اهلبیت علیهم السلام (در این کلام خیلی لطافت هست.) تب را به غیر از آب سرد و سیب به چیز دیگری مداوا نمیکنیم.» با این کلام میگویند: بهترین تببرها این دو شیء هستند. البته در بعضی از روایات دیگر، عناب و بعضی چیزای دیگر را هم بهعنوان تببر معرفی شدهاند ولی قطعاً عناب به اندازه سیب خاصیت تببری ندارد. سیب هم بعد از آب سرد است. رتبه اول تببرهای طبیعی پاشوی کردن است و خنک کردن بیرونی بیماری هست که به تب مبتلا شده است. حالا این را در همه جا میشود، مطرح کرد.
مثلاً کدام یک از اشیا عالم جلوی بواسیر را میگیرد؟ این را میشود بحث کرد. کدامیک از اشیا عالم بر عملکرد بهتر کلیه موثر است؟ کدام یک از اشیا عالم بر عملکرد ریه موثر است؟ من خیلی آرام میگویم که دوستان وزارت بهداشت هم متوجه بشوند که ما چه میگوییم. باید مقداری حوصله کنید. مبناهای ما را بدانند. ما معتقدیم اشیاء عالم خاصیت دارند. جدولی هم به اسم جدول فقهی تسخیر نوشتیم، آمدیم اشیا عالم را به ۱۹گروه تقسیم کردیم و خاصیتها را گفتیم. معتقدیم کسی که این خاصیتها را میداند، جور دیگری زندگی میکند. (چه در حوزه طب و چه در حوزه غیرطب) این هم یک سرفصل دیگر است. این مبانی نظری آرام آرام واضح میشود؟
الان اگر شما داروشناسی بخوانید، اول به شما میگویند: ماده موثره. یعنی یک شیء را به ماده موثره و مواد جانبی و مواد مکمل تقسیم میکنند. بعد میگوید: ماده موثره را استحصال بکن و از آن دارو بساز. بعد ما در همینجا اشکال داریم که ماده موثره را برای چه باید از یک شی جدا کرد؟ از نظر ما خود وحدت ترکیبی یک شیء خاصیت دارد، نباید بخشی از مواد آن را جدا بکنید و بخشی از مواد دیگر را نیاورید. حالا در دانشگاه علم پزشکی اصفهان وقتی داشتم واکسن G2 را نقد میکردم، یکی از اشکالات به دوستان همین بود، گفتم شما ماده موثره را مبنای ساخت دارو قرار میدهید. یکی از اشکالاتی که هست، ماده موثره را وقتی خارج میکنیم، مزاج آن شی بهم میریزد. تری آن شیء به هم میریزد. آن شیء گرمتر میشود، آن شی خشکی بیشتری ایجاد میکند و آن وقت مزاج در بدن و تب در بدن به چالش کشیده میشود. این هم یک سوال پایه است.
آیا فرهنگستان علوم پزشکی خاصیتهای نهایی اشیا را میداند؟ آیا سازمان WHO خاصیتهای نهایی اشیاء را در حوزه سلامت میداند یا نمیداند؟ اگر به جای این جلسهای که الان ما داشتیم. مثلاً یک مناظره تلویزیونی بود. الان نیمی از مردم در مسئله درگیر بودند. احتمال جدی میدادند که اینها درست باشد. چون خیلی عقلایی است. استدلال هم داشت. میگوییم: خدای عالم اشیا را دارای خاصیت خلق کرده است. از علم و حکمت خدای متعال به دور است که اشیاء عالم را بدون خاصیت خلق کرده باشد. همه درختان، گیاهان، میوهها، کوهها، آبها، همه اینها دارای خاصیت هستند. ما در حوزه علمیه قم، همه را دعوت میکند تا خاصیتهای اشیا را بشناسیم. این همه بحث پایه است.
4/2. چیستی اسماء الهی، چهارمین پرسش در حوزه مبانی نظری مطرح در نظریه پیشگیری ساختاری از بیماری
سوال بعد، چهارمین سوال در حوزه مبانی نظری هست. آیا فرهنگستان علوم پزشکی ایران و سازمان بهداشت جهانی و دوستان پزشک ما اسماء الهی را میشناسند یا نه؟ خیلی سوال مهمی است. در یک تعریف ساده (خواهش میکنم دوستان فیلسوف که در جلسه حضور دارند و آنهایی که عرفان نظری خواندن به این عرایض برادر کوچکشان توجه بیشتری کنند.) اسماء الهی یعنی مجموعه خدماتی که خدا متعال به موجودات عالم و انسانها به ویژه ارائه میدهد. خدای متعال مخلوقاتش را بدون پشتیبانی رها نکرده است؛ خلق کرده و یک سری پشتیبانیها و خدمات دائم به این مخلوقات ارائه میدهد. لذا اگر کسی قرآن خوانده باشد، قرآن میفرماید: خدا هم خلق دارد، هم امر دارد. این مجموعه خدماتی که خدای متعال به بندگانش ارائه میدهد، ذیل اسماء الهی بحث شده است.
مثلاً بندگان خدا همه مریض میشوند، خدا میگوید من خدمت شفا دارم. لذا نام خودش را شافی گذاشته است. بندگان خدا همه نیاز به رزق دارند، خدا میگوید: من خدمت رزق هم به بندگانم دارم. بنابراین نام خودش را رزاق گذاشته است. بندگان خدا با هم همیشه دعوا دارند، اینطور است. از اول خلقت اینطور بوده است. بندگان خدا در بعضی اختلافات به بعضی دیگر ظلم میکنند، خدا میگوید: من این ظلم را رسیدگی میکنم. لذا اسم خودش را ذوالانتقام گذاشته است. ببینید مشکلی هست، بشر به آن مبتلا هست. جمعیت زیادی مظلوم واقع میشوند. خدای متعال برای اینکه قوت قلب به اینها بدهد و انذار به ظالمین بدهد، میگوید: من ذوالانتقام هستم. خدمت خیلی مهمی است. اگر این اسم ذوالانتقام خدا نباشد، جنگها بیشتر توسعه پیدا میکند. گذشتها کم میشود. خدا متعال همه ما را به ایثار، به رسیدگی به امور فقرا، رسیدگی به امور ایتام دعوت کرده است. کسی در درونش از خودش میپرسد، چرا باید این کارها را انجام دهم؟ خدا میگوید من «حسیب» هستم، محاسبه برای تو میکنم و فراموش هم نمیکنم. یک جایی برایت جبران میکنم.
پس ناظر به نیازهای مختلف، خدا متعال خدمات مختلف به ما ارائه کرده است و هر خدمت هم ذیل یک اسم ارائه میشود. حالا در روایت نبی مکرم اسلام صلی الله علیه و آله وسلم و روایات امیرالمومنین علیه السلام هست که هر مومن باید ۹۹ اسم را بشناسد تا وارد بهشت شود. بعد در مورد بهشت هم در روایات دو تعبیر درباره آن هست. یعنی جایی که هم و غم نیست، یک تعبیر دیگر هم در مورد بهشت هست: آن چیزی که تقاضا میشود در اختیار انسانها هست. این دو تعبیر هست. حالا تعبیر 99 اسم یاد بگیرید تا وارد بهشت بشوید، معنای آن این است که اگر کسی این 99اسم را یاد بگیرد، در همین دنیا بهشت را تجربه میکند. یعنی اولاً در قلبش هم و غمی وجود نخواهد داشت، آرام میشود. دو، چون به این اسمها تمسک میکند، میتواند آنچه را که تقاضا میکند، به آن دست پیدا کند. خب، این بحث اسماء الهی است.
حالا من عرض میکنم که در مسائل حوزه سلامت، یک طبیب باید اسماء الهی را بشناسد. طبیب نباید تصور کند که خودش مدیریت میکند، این خیلی مهم است. من فکر میکنم که آنهایی آخر آن دروس، قسم نامه پزشکی را میخوانند، فکر میکنند که خودشان هستند که آن بحثها را مدیریت میکنند. درحالیکه باید بدانند که نه، آن اسماء الهی هست که کار را جلو میبرد.
مثلاً در روایت مربوط به نمک دیدید که حضرت; چه میفرمایند؟ حضرت میفرمایند: مَعَ تسمیه نمک مصرف بکنید، یعنی اول «بسم اللّه الرّحمن الرّحیم» بگویید، بعد نمک را مصرف بکنید. به اذن اللّه این نمک تاثیر میکند. یعنی این نمک ذیل یک اسمی خلق شده است. خیلی مهم هست که ما خودمان را همه کاره ندانیم.
یکی از مشکلاتی که ما با سازمان بهداشت جهانی داریم، همین جملهای هست که میگوید: ما متکفل سلامت جهانی هستیم. نه خیر آقا، شما متکفل سلامت بشر نیستید، خدای متعال متکفل سلامت هست. لذا در روایات ما توضیح داده: طبیب کسی است که حرف آرامش بخش میزند. بیشتر از این نقشی نباید برای خودش قائل بشود، چون بیشتر از این نقشی ندارد. خیلی مهم هست که ذهنیت یک طبیب نسبت به خودش و دیگران اصلاح بشود. لذا دیگر مافیای دارو بوجود نمیآید. طبیب هم یکی از وسایل الهی هست. وسیلهاش هم این است که خاصیتهای اشیاء را معرفی میکند، اشیائی که خدای متعال خلق کرده است. حرف آرامش بخش هم میزند. مثل ستاد ملی کرونا نمیگوید: هرچند ثانیه یکبار یک نفر با کرونا از دنیا میرود و آدمها را بترساند. طبیب حرفهای خوب میزند. هر وقت دیدید کسی حرف تلخ به بیمارش زد، در طبابتش شک بکنید، (علیالخصوص این مفاهیمی که عرض کردم.) اینها مفاهیم پایه مبانی نظری هست. از این مباحث من عبور کنم. این سوالات را کمتر توضیح میدهم.
3. سوالات مطرح در حوزه پیشگیری و درمان، نظریه پیشگیری ساختاری از بیماری چیست؟
1/3. دردشناسی یا پاتولوژی با نگاه فقهی یکی از پرسشهای مطرح در حوزه پیشگیری و درمان در نظریه پیشگیری ساختاری از بیماری
پنج پرسش هم در حوزه پیشگیری و درمان داریم: ۱. چگونه یک بیماری را تحلیل بکنیم؟ عوامل پیدایش بیماری چیست؟ یا با اصطلاحی که دوستان فرهنگستان علوم پزشکی متوجه بشوند، پاتولوژی فقهی؛ یعنی تحلیل درد از نظر آیات و روایات چیست؟ آیا درد از سلول شروع میشود؟ سلامت هم از سلامت سلول شروع میشود؟ یا نه، درد و مرض به یک مبنای دیگری برمیگردد؟ حالا ما در پاتولوژی فقهی توضیح دادیم. ابتدا به قلب برمیگردد، بعد به مزاج برمیگردد، سپس هم به عضو برمیگردد ولی مهمترین عامل ایجاد مرض در انسان ها قلب هست. قلب بیمار، مریضی ایجاد میکند، بعد هم طبع هست و بعد هم عضو هست. یکی از تفاوتهای طب سنتی و طب اسلامی همین است که در روایات و آیات ما نقش قلب، اعظم از نقش طبع دیده شده ولی در نگاه طب سنتی، بیشتر طبع را برجسته میکنند. آن وقت خیلی حساب فرق میکند. شما بگویید که قلب رئیسه است یا طبائع اربعه را باید ارزیابی بکنید؟ مثلاً اگر برای بیمارتان دارو مینویسید، داروی اصلی، داروی بهینه کننده عملکرد قلب است؛ چون قلب عضو رئیسه است. امیرالمومنین; فرمود: مرض قلب، مرض سرایت کننده به سایر اعضاست. سلامت قلب هم به سایر اعضا سرایت میکند. حالا در بحثهای مربوط به قلب، چهل مفهوم پیرامونی داریم. (یک دورهای متخصصین قلب را دعوت کنیم و به آنها در مورد قلب بگوییم که فکر نکنند که قلب فقط یک عضو پمپاژ کننده خون هست. خیلی پیچیدهتر است.) مثلاً در آیات وقتی قلب را توصیف میکند، میگوید: قلب رگی به اسم «وَتین» دارد. وقتی راجع به فیزیک قلب صحبت میکنیم، مهمترین عضو قلب وَتین هست، این نباید تضعیف شود. حالا باید به دوستان توضیح بدهیم که آیا وَتین همان آئورتی هست که شما میگویید یا نه چیز دیگری هست. بههرحال خالق قلب گفته است، عضو اصلی قلب وَتین قلب است. این موضوع باید روی آن محافظت صورت بگیرد، یعنی به لحاظ کالبد و فیزیک قلب میگویم. پس مفهوم وَتین یک مفهوم پیرامونی قلب است که باید روی آن بحث بشود. یا مهمترین چیزی که سلامت بدن را به چالش میکشد، مفهوم غم و هم است. یعنی اگر کسی دچار هم و غم شد، شما میتوانید فاتحهاش را بخوانید. یعنی عمرش حتماً کوتاه خواهد شد و زندگی پر از دردسری خواهد داشت. خب هم و غم یکی از مفاهیم پیرامونی قلب است. عرض میکنم که تفاوت طب اسلامی و سنتی در همین اولویت دادن به قلب یا طبع است و حتی شما قلب ناسالم که داشته باشید، چالش در صفرا و سودا هم دارید، چالش در دم هم دارید، چالش در بلغم هم دارید. نگاه دیگری شکل میگیرد. پس یک سوال هم این است: دردشناسی، پاتولوژی با نگاه فقهی چگونه میشود؟
2/3. اندامشناسی فقهی دومین پرسش در حوزه پیشگیری و درمان در نظریه پیشگیری ساختاری از بیماری
سوال بعد، اندام شناسی فقهی: اینکه چه عضوی چه کارکردی دارد؟ باید مورد بازخوانی براساس دانش انبیاء و براساس آیات و روایات قرار بگیرد. شما در کتابتان باید به اسم اندامشناسی فقهی سرفصلی را باز کنید و توضیح بدهید. مثلاً بینی کارکردش چیست؟ خیلی مهم است؛ بینی را کارکردش را چه بدانید. مثلاً اگر کارکردش را نسبت به مغز، کارکردش را نسبت به تنفس، کارکردش را نسبت به زیبایی، چون عضو جامعی هست. الان خیلی از آقایان و خانومها دماغشان را عمل میکنند. چرا؟ به خاطر تنفس میروند؟ نه، به خاطر نقش بینی در زیبایی میروند. لذا باید توصیف جامعی از عضو بدهید. وقتی توصیف جامع از عضو دادید، آن وقت میتوانید از اشیاء عالم برای بهینه کردن استفاده بکنید.
حالا من اینجا یک سوال فنی بپرسم: کدام شئ هست که باعث زیبایی بینی میشود که شما این را بدهید مردم مصرف بکنند که اینقدر اینها جراحی بینی نکنند و این پزشکان جراح، این همه پول پارو نکنند؟ ببینید چقدر ارزان میشود، یعنی همین فیزیک بینی را چطور میشود زیبایش کرد؟ بله میشود، منتهی باید پدر و مادر این تدبیر را بکنند، از من و شما گذشته که حالا هر چه شده ولی این موضوع را میشود برای نسل آینده بحث کرد. روایاتش را بیاورید بحث بکنیم. حالا من راجع به بینی مثال زدم که دیگر باید درکتان راجع به بینی اصلاح بشود. به کتابهای فیزیولوژی موجود اعتماد نکنید. باید خودتان درکتان را گسترش دهید.
مثلاً از مو باید یک گزارشِ درست، داشته باشید. مو دقیقاً چه چیزی هست؟ فارغ از اینکه ما برای درمانش چه چیزی توصیه میکنیم، باید از مو گزارش داشته باشید. مثلاً ارتباط مو با تفکر چیست؟ چون الان باز آن گزارش ناقصی که در مورد بینی مطرح کردم، آدمها فکر میکنند، مو فقط برای زیبایی هست اما وقتی حضرت; توضیح میدهند: مو بر عملکرد مغز و تفکر تاثیر دارد. میدانید در کجا آثارش ظاهر میشود؟ مثلاً وقتی میدانید چه مقدار موهایتان کوتاه باشد و چه مقدار موهایتان بلند باشد. مو با غریزه جنسی ارتباط دارد. وقتی توصیفتان از مو تکمیل بشود، آن وقت مدیریت مو در سنین مختلف، متفاوت میشود. برای کودکان باید به یک شکل باشد، برای کسانی که ازدواج نمیکنند باید به یک شکل باشد و یا برای کسانی که ازدواج میکنند [باید به یک شکل باشد]. اما من گاهی اوقات با کسانی که موها را آرایش میکنند، مینشینم در آرایشگاههای مردانه صحبت میکنم. میبینم درکشان از مو، مد هست. آن وقت اگر درکتان از مو ارتقاء پیدا کرد، مدل آرایش هم تغییر پیدا میکند. ببینید اگر ارتباط مو را با مغز تحلیل بکنید، ارتباط موی پسسر با موی جلوی سر با موی سمت راست با موی سمت چپ با مغز یکسان نیست. بنابراین الگوی آرایش مو هم تغییر پیدا میکند. شما میگویید: از آنجایی که ارتباطِ کمتر هست، آرایش را شروع بکنید. چون روی مغز تاثیر دارد. چون مغز بالاخره به قول آقایان که گزارش از مغزشان هم ناقص هست، شامل دو نیمکره است. پس موهای یک سمت بدن ارتباطشان به یک نیمکره وصل هست و موهای سمت دیگر ارتباطشان با نیمکره دیگر وصل است. بنابراین بعضی از روایات منطقی میشود که ترتیب آرایش مو را بحث کردند. آن وقتی که شما این گزارشها را مطرح نمیکنید و بحث نمیکنید، میگویید که امام; فرمودند: آرایش را از پسِ سر شروع بکنید، این گفته معلوم نیست، شاید سندش ضعیف باشد. دقت نمیکنید که این بحثها باید چگونه باشد. خب حالا باید گزارشی از مو باشد.
یک بحث دیگری هست، گزارش از ناف (من بحثهای کمتر بحث شده است، مطرح میکنم.) ناف چه چیزی است؟ اطلاعات عمومی ما از ناف خیلی کم است. هیچکسی در موردش بحث نمیکند. راجع به آن گفتگو نمیکند. در گزارشهای طبی شما باید بحثی را راجع به ناف مطرح کنید و بحث بکنید. خیلی عضو مهمی است. بر گوارش شما تاثیر میگذارد، بر قوای جنسی شما تاثیر میگذارد، بر سیستم عصبی شما تاثیر میگذارد. این موضوعات را باید با بحث کردن شروع کنید.
یک زمانی محمد بن مسلم خدمت امام باقر علیه السلام نشسته بودند و امام صادق علیه السلام در دوران کودکی بودند. وارد شدند. امام باقر علیه السلام ایشان را در آغوش گرفتند. خیلی احترام کردند. به محمد بن مسلم گفتند: ایشان صادق آل محمد هستند. سوالاتت را از ایشان بپرس. فرمودند که اگر کسی از ایشان (از امت من) تبعیت کند، عاقبت بخیر میشود. امام صادق علیه السلام خیلی مورد اکرام همه ائمه است که یکی از روایاتش همین است. محمد بن مسلم هم دیدند اینقدر مورد تکریم امام باقر علیه السلام هستند (که خودش سنش خیلی زیاد است) و امام صادق علیه السلام در سن کودکی هست. سوالی مطرح کردند. گفتند: منشاء خنده از کجاست؟ چون امام صادق علیه السلام میخندیدند. حضرت شروع به جواب دادن کردند و ارتباط خنده با طحال را در آن روایت بحث کردند. حالا این نوع بحثها در اندام شناسیهای موجود نیست. یعنی خصوصاً ارتباط بین اعضاء و اخلاق را نمیتوانند بحث کنند. وقتی شما گزارشی در مورد اندام شناسی میدهید یک گزارش متفاوتی هست. لذا مثلاً میگویند: یک آقائی متخصص گوش و حلق و بینی هست. گزارشها را نگاه بکنید و با گزارشاتی که درمورد گوش و حلق و بینی در آیات و روایات آمده، مقایسه بکنید. ببینید این دو چه مقدار با همدیگر فاصله دارند. این هم یک سوال دیگر یعنی باید تصحیح گزارش در مورد اندام انجام بگیرد که باید بحث شود. حالا جلسهای بگذاریم، اینها را بیشتر بحث کنیم.
3/3. چگونگی ارتقاء سطح ایمنی بدن و ایمونولوژی، سومین پرسش در حوزه پیشگیری و درمان در نظریه پیشگیری ساختاری از بیماری
سوال بعد در حوزه ی ایمونولوژی: چگونه ایمنی بدن را ارتقاء بدهیم؟ آیا همانطور که دوستانمان در طب سلولی میگویند: سیستم ایمنی بدن به سیستم اختصاصی و غیراختصاصی تقسیم میشود؟ این تقسیم را بپذیریم یا نه باید یک تعریف جدیدی از ایمنی ارائه داد؟ اینجا ما جمعبندیمان از روایت این است که خود اعضای بدن سه نوع الگوی ایمنی دارند: ایمنی قلب پایه، ایمنی طبع پایه، ایمنی عضو پایه. غیر از اعضای بدن هم عواملی که از بیرون [بدن] ایمنی میسازند، شش نوع هستند که اگر با این سه نوع جمع بکنیم نُه جور مفهوم ایمنی در روایات وجود دارد. از آن شش نوع بیرونی یکی را بگویم:
ایمنی از روابط انسانی سوء: که در بحثهای مبانی نظری هم اشاره کردم. خیلی ایمنی مهمی هم هست. همه مردم هم میفهمند. صبح به صبح که آدمها از خانه بیرون میآیند، نگران این هستند که نکند، یک کسی به آنها آزار برساند. چگونه ایمنی از آن روابط انسانی سوء پیدا کند؟ ایمنی از جانوران درنده: چیزی هست که بشر کاملاً آن را درک میکند. در روایات هم راهحلی برای آن ارائه شده. پس شش نوع عوامل بیرونی ایمنی داریم.
سه نوع هم عوامل درونی هم داریم: ایمنی قلب پایه: اگر شما بتوانید امانی برای قلبتان درست بکنید. میتوانید ایمنی بدنتان را ارتقاء بدهید. یا ایمنی بلغم پایه: بلغم چه نوع ایمنیهایی را برای ما ایجاد میکند؟ (مطلبی که دوستان فرهنگستان علوم پزشکی هم بیشتر به بحث ما دقت کنند) از نظر ما بلغم همان ماده مخاطی هست که [دوستان فرهنگستان علوم پزشکی] در طب بحث میکنید. ماده مخاطی در همه جای بدن حضور دارد. از بینی تا نایژکها پر از ماده مخاطی هست. یعنی ماده لزج یا به اصطلاح ما در طب اسلامی یعنی بلغم وجود دارد. از دهان تا مقعد وجود دارد. مثلاً اگر ماده مخاطی در رودهها وجود نداشته باشد، اصلاً دفع اتفاق نمیافتد. در دهان و حلق هم اگر ماده مخاطی وجود نداشته باشد، بلع اتفاق نمیافتد. این ماده مخاطی یا بلغم هست که بلع و دفع را تسهیل میکند. در همه جای بدن ماده مخاطی حضور دارد، اطراف غضروفها و استخوانها، زانوی شما، انگشتان شما، همه به برکت این ماده مخاطی حرکت میکنند، به برکت بلغم است. خود بلغم را باید در همهجا بحث بکنید. چه ایمنیهایی ایجاد میکند؟ ایمنی بلغم پایه، ایمنی صفرا پایه، ایمنی دم پایه؛ در مورد همه اینها باید بحث بکنیم.
بنابراین در ایمونولوژی هم با دوستان اختلاف پیدا میکنیم. این دوستان میگفتند که چرا شما در قضیه کرونا با واکسن اختلاف دارید؟ با پروتکلها اختلاف دارید؟ یکی از دلایلش این است که ما الگوی ایجاد ایمنی برای بدن را متفاوت از دوستان ایمونولوژیست میبینیم.
من یک زمانی به دوستان طبیب گفتم که اینقدر به ما اصرار نکنید که پروتکلهای شما را رعایت بکنیم. ما خودمان ایمونولوژیست هستیم، بعد آن آقایی که من این تعبیر را به کار بردم، فکر کرد که من در فلان دانشگاه اروپایی ایمونولوژی خواندم. بعد به پشت تریبون رفت و گفت: فلانی هم دکترای ایمونولوژی دارد، یکی از دوستان برایش توضیح داد که نه مراد چیز دیگری هست.
بههرحال وقتی ما خودمان مبنای ایجاد ایمنی داریم، مثلاً ایمنی عضو پایه، تعریفمان از واکسن تغییر پیدا میکند. ای کاش دوستان تجمع نمیکردند، همه از سراسر کشور جمع میشدند، (چون طرفداران بحثهای تمدنی خیلی زیاد هست.) یک جلسهای میگذاشتیم هفت، هشت یا ده هزار نفر از اندیشمندان و متفکرین طرفدارمان جمع میشدند و تفاوت ایمونولوژی از نگاه فقهی با ایمونولوژی از نگاه سلولپایه را برایشان توضیح میدادیم. به نظر من الان کار خیلی بیشتر جلو رفته بود. حالا چه کنیم، دوستان ما فرصتسوزی میکنند و نمیگذارند این حرفها مطرح شود. این هم یک بحث شد.
4/3. چیستی دوا و روش استعمال دوا، چهارمین پرسش در حوزه پیشگیری و درمان در نظریه پیشگیری ساختاری از بیماری
تمام این سوالات مطرح شده پیشگیری و درمان است. یک سوال دیگری: تعریف و استعمال دوا، اولاً دوا را تعریف بکنید چه چیزی هست؟ در روایات کلمه دوا آمده است. خود لفظ را باید تکرار بکنید. تعریف دوا چیست؟ روش استعمال آن چیست؟ باز در اینجا ما اختلاف داریم. در اینجا بحثهای عمقی این است که ابتدا دواهای غیرخوراکی را داریم. یعنی دواهای تدبیر پایه را داریم، صدنوع دوا هست. روایاتی که در اینباره وجود دارد. می فرماید: «اَنفعُ الدّوا التجویع» اینکه خودتان را گرسنه نگه دارید، این بهترین داروست. یک مدتی در روز به خودتان گرسنگی بدهید. حضرت فرمود: «اَنفعُ الدّوا». ببینید نه مفرد است، نه مرکب است. نه اعمال یداوی هست، هیچ کدام از این موارد نیست. پس یک سری دواهای به این شکل وجود دارند. یک سری داروهای جامع داریم. منتهی جامعهای طبیعی نه جامعهایی که میسازیم. مثل عسل، نمک این موارد برای یک طبقهبندی دیگری است. حضرت; در روایت فرمود: «مَعَ التسمیه» نمک مصرف بکنید؛ بعد فرمود هفتاد و دو نوع بیماری برطرف میشود. ببینید مفرد هست ولی مفرد جامع هست. پس در اینجا هم باید جوامع دارویی را بحث بکنیم. حال همینگونه که به جلو میرویم به این مطلب میرسیم که میفرمایند: «صلاه شفا هست» که این مورد ما در آخرین نوع داروها گذاشتهایم که از نوع داروهای تعدیل کننده منایا هست. خب این هم یک بحث و سرفصل هست.
وقتی نسخه پزشک را جلوی من میگذارند. (نسخه پزشکان را حتی اگر بد خط هم هستند، نگاه میکنم) نسخههای اطباء خودمان را میگذارند، بعد نگاه میکنم که اینها همیشه از دو نوع دارو استفاده میکنند. درحالیکه در روایات چیزهای دیگری هم هست. نسخهنویسیهایمان خیلی اشکال دارد. این داروهایی که دوستان تجویز میکنند اگر که نگاه بکنید، همیشه دو یا سه نوع دارو بیشتر نیست.
زحمتی بکشید از روی آمار سازمان غذا و دارو، داروهای پرمصرف ایران را پیدا بکنید. برای چه چیزی این داروها پرمصرف شدهاند؟ برای اینکه تمام اطباء این داروها را تجویز میکنند. (مدیون هستید که اگر فکر کنید تجارتی پشت این قضیه هست؟! اصلاً این فکر را نکنید!!!!) نمیشود که ما در مورد این اشکالات بحث نکنیم. میبینید که از چند نوع دارو همه افراد مصرف میکنند. چند شرکت هم همیشه این داروها را تولید میکنند. خب آن وقت به ما میگویند در ایران دیگر مافیای دارو وجود ندارد. حالا ما میخواهیم این موارد را نقد بکنیم. میگوییم که دارو، عمده آن نیازی نیست پول پرداخت شود. مثلاً داروهای ما برای کرونا شاید با پنجاه هزار تومان یا کمتر برطرف میشود و مسئله این بیماری حلوفصل میشود؛ بعد شما میخواستید یک داروی رمدسیویر تهیه بکنید، این اواخر قیمتش به هفتصد هزار تومان هم رسیده بود. چرا باید اینگونه باشد؟ به خاطر اینکه اطباء، ساختار دوا و دارو را ناقص میبینند. ما هم به این بلا مبتلا میشویم. من میبینم که دوستان خودمان هم میگویند: داروهای مفرد، داروهای جامع. بعد جامعها را هم ما میسازیم. یک دفعه ممکن است که برای ما هم بازاری درست بشود. این داروهای جامع برای زمانی است که غلبه بیماری ایجاد شده است. عمده داروهایی که ما داریم، حضرت; میفرمایند: تا زمانی که غلبه بیماری ایجاد نشده است، اصلاً دوا مصرف نکنید. یعنی ما باید عدم مصرف دوا را ترویج بدهیم. مگر اینکه فرد در حالت غلبه بیماری باشد که آن یک بحث دیگری است. یا بعضی از داروهای دیگری که باید در موردشان بحث کنیم. این هم یک ساختار دیگری است.
5/3. چیستی غذا، پنجمین پرسش در حوزه پیشگیری و درمان در نظریه پیشگیری ساختاری از بیماری
سوال آخر در این حوزه: غذا چیست؟ در این مورد هم بحث بکنیم. تعریف غذا را باید با سازمان غذا و دارو مباحثه بکنیم. به این ترتیب این موارد گفته شده پنج سوال در حوزه پیشگیری و درمان هستند. با سوالهای مبانی نظری متفاوت بود. حالا یک جمله در مورد غذا بگویم. (غذا را آقای دکتر عیناللهی اگر صدای ما به ایشان رسید، توجه بکنند.) ما غذا را بر اساس مولکولهای زیستی بحث نمیکنیم. یعنی ما در هیچ جا در آیات و روایات وقتی راجع به غذا بحث شده است، در جایی دیگر نگفتهایم که غذایی پروتئین بیشتری دارد یا ویتامین بیشتری دارد. اصلاً خود این ادبیات را باید کنار بگذاریم. بعضی از دوستان طب اسلامی هم مثلاً میخواهند بگویند که سیب خوب است. میگویند که فیبر بیشتری دارد. یعنی به آن ادبیات مبتلا شدهاند. به نظرم این مطلب اشتباه است. باید ادبیات دوا و دارو، غذا و اینگونه موارد را بر اساس مبنای خود اهلبیتC بحث کنیم. مثلاً حضرت; میفرماید: «انار مصرف بکنید وسوسه قلبتان از بین میبرد»، در کاهش وسوسه اثر میگذارد. کاهش وسوسه یک مفهوم بکری هست، میتوانیم روی آن کار علمی بکنیم.
در اینجا این کاری که من انجام دادم، حدود چهل نوع مفهوم دفاع از غذا، ما در روایات داریم. دستگاه فکری اهلبیت علیهم السلام خیلی غنی هست. تازه من حدود هشت هزار روایت را بررسی اجمالی هم کردم. آن وقت چهل نوع مفهوم تفاهمی در مورد غذا داریم. مثلاً حضرت به شما میگوید: «بِه مصرف بکن، ترس بچههای شما را کم میکند، شجاعت ایجاد میکند، بُخل شما را میبَرَد، شما را سخی میکند.» لذا اگر خواستید کسی را دعوت به کار خیری بکنید، چند میلیونی از او بگیرید، میوه بِه جلوی او بگذارید. حتماً کمکتان میکند. مبنای دفاع کردن اهلبیت علیهم السلام از غذا یک مفاهیم دیگری هست. من باز سوال را تکرار میکنم: آیا ما برای دوستان وزارت بهداشت این مفاهیم را توضیح بدهیم، به نظرتان بیش از نیمی از آنان طرفدار طب اسلامی نمیشوند؟ خیلی غنیتر از بحثهایی است که فلان غذا را مثلاً غذا در کدکس آلیمنتاریوس و دیگران گفتهاند. اصلاً مفاهیم قابل تفاهم هست، میتوانید راجع به آن بحث بکنید.
مثلاً حضرت میفرماید: «سنجد مصرف بکنید اَمانُ من البواسیر.» خیلی از مردم مبتلا به بواسیر هستند. نسخه [پزشکان] این است که عمل جراحی بکنند. بعد وقتی بشنوند که بین سنجد و بواسیر ارتباطی هست، اصلاً قیمت سنجد در بازار بالا میرود. (البته باید برای آن فکری کرد. هم داروها ارزان و هم شفاف میشود؛ میتوان تفاهمش کرد. احتمال دارد هم نیست، حتماً همینگونه هست.) حتماً همانگونه که خدای متعال گفته است. شما میزان مصرف و زمان مصرف، تناسب مصرف را، چند قید را که در روایات بحث شده را رعایت بکنید، دارو اثر میکند.
بعضی مواقع به ما خُرده میگیرند که چرا بعضی از نسخههای اطباء طب اسلامی اثر نمیکند، یکی از علتهایش این است که زمان و شرایط مصرف را دوستان درست تجویز نمیکنند. مثلاً در همین قضیه داروی کارآمد امام کاظم; بعضیها گفته بودند که هر سه روز یکبار بخورید. در روایت اینگونه نگفته است. مدل مصرف زمستانه و تابستانه، دو مدل [متفاوت است] و هیچ کدام هم این نیست که هرسه روز یکبار بخورید. لذا چون ارزان هم هست و مانند رمدسیویر گران نبوده است، مردم میرفتند و میخریدند و هر سه روز یکبار هم مصرف میکردند. ممکن است خشکی ایجاد کند، چالش ایجاد کند. بعضی از عدم تاثیرها برای این است که شرایط مصرف دارو رعایت نمیشود. خب این هم از سوالات حوزه پیشگیری و درمان. هر دارویی دارای ملاحظه است، باید بحث شود.
4. سوالات مطرح در حوزه مدیریتی-اجرایی، نظریه پیشگیری ساختاری از بیماری چیست؟
1/4. نظام ارزشی مشاغل، اولین پرسش در حوزه مدیریتی-اجرایی در نظریه پیشگیری ساختاری از بیماری
آخرین نوع سوالات، سوالات حوزه مدیریتی-اجرایی هست. چرا ارتباط مالی پزشکان و مردم قطع نمیشود، یا تضعیف نمیشود؟ چرا جامعه ما باید فکر بکند که پزشکی پردرآمدترین شغل است؟ اصلاً انحرافات از اینجا شروع میشود. در روایات اینگونه هست: «اِرتزاق از حوزه پزشکی کراهت دارد.» اما الان فرزندان ما زمانی که میخواهند شغلی انتخاب کنند، میگویند که جراح بشویم، درآمدش بیشتر است. برای این موضوع چگونه باید تدبیر کرد؟ یک تدبیرهای قانونی داریم. مثلاً گفته میشود که پزشکان به لحاظ مالی وابسته به دولتها شوند. من شنیدم که میگفتند: بعضی از کشورها هم این کار را انجام میدهند. حال غیر از این تدبیرهای اجرایی که من نمیخواهم وارد آنها بشوم، عرض بنده این است که نظام ارزشی جامعه راجع به مشاغل خوب و بد باید تغییر پیدا بکند.
یکی از مشاغلی که اِرتزاق از آن نهی شده و زشت شمرده شده است، همین شغل پزشکی است. ببینید این بحث اجرایی است. (حتی دیدم که آقایان نامه مینویسند که به پزشکان هم معافیت مالیاتی بدهید. تازه اگر هم مالیاتی از اینان بگیرید، اینان کارتخوانها را برمیدارند و پول نقد دریافت میکنند.) اصلاً بخشی از مشکل مربوط به این است که فکر میکنند، درآمد خوبی اینجا هست. بله، باید فکری به حال شرکتهای دارویی کرد. یک فکری به حال این ناصرخسرو کرد. (حالا ناصرخسرو نامش بد در رفته است. بعضی از داروخانهها خودشان ناصرخسرو هستند. یعنی یکسری داروها را پنهانی عرضه میکنند.) این موضوع را باید وزارت بهداشت حل بکند.
ما از تلاشها و زحمات کادر درمان هم تشکر میکنیم. این موضوع را قبول داریم ولی عیبها هم باید برطرف بشود. نمیشود که شما این همه چالش را به مردم تحمیل بکنید. من خواهش میکنم که روی این موضوع باید افشاگری صورت بگیرد. بهتر است که از طرف خود وزارت بهداشت هم صورت بگیرد. درآمد سال هزارو چهارصد پزشکان را منتشر بکنید. این خوب نیست. این هم یک سوال مهمی هست. باید در مورد آن بحث بشود.
2/4. چرایی عدم ارتقاء اطلاعات تغذیه و سلامت، دومین پرسش در حوزه مدیریتی-اجرایی در نظریه پیشگیری ساختاری از بیماری
خب سوال دیگر اجرایی مدیریتی: چرا وزارت بهداشت بنا ندارد اطلاعات تغذیهای و سلامت مردم را ارتقاء بدهد؟ میدانم که چهار برنامه دکتر سلام و اینگونه موارد هست ولی عمده کار وزارت بهداشت تاسیس بیمارستان است، درحالیکه عمده آن باید اطلاعرسانی باشد. البته بعضی از دوستان میگویند که شما این حرف را مطرح نکنید، چون آنان اطلاعات غلط را به مردم میدهند که خوب است ندهند. البته پر بیراه هم نمیگویند ولی اگر ما بخواهیم در حوزه سلامت نظامسازی بکنیم، باید اطلاعات طبی مردم را بالا ببریم. بنابراین پیشنهاد ما این است که با همه سطوح جامعه حتی در تریبونهای نماز جمعه بحثهای پزشکی و سلامت از نظر اسلام وارد بشود. چه اشکالی دارد در یک خطبه نماز جمعهای، بحث سلامت را بحث بکنیم. بحث روز هم هست. لذا این تدبیرهای اجرایی را جدی بگیرید. سعی بکنید با حضرات آقایان علما و حضرات ائمه جمعه وارد گفتگو بشوید و بحث را مطرح بکنید.
ببینید این موضوعات را که من به لحاظ اجرایی میگویم، جای آن تجمعها هست. اگر دوستان همت میکردند ده نفر از امام جمعه مهم و موثر را در حوزه سلامت کشور گزارش به دوستان میدادند، آن دوستان وقتی گزارشها را میخواندند، به تدریج بحثهای طبی هم وارد گفتگوهایشان میشد. حالا بعضی از دوستان اصرار دارند که مثلاً کتاب بنده را به یک امام جمعهای بدهند. بنده را آن امام جمعه قبول ندارد. یک کتاب محاسن بدهید، تدبیر دارد. نگویید که نمیشود. مثلاً کتاب کافی آن جلدی که باب اَطعمه و اَشرِبه هست. پس یکی از سیاستهای اجرایی و مدیریتی این است که اطلاعات طبی مردم ارتقاء پیدا بکند. نباید نسخهنویسی یک کالای نادر و کمیاب باشد که بعد، از آن سوء استفاده بشود.
بعضی از دوستان را دیدم، دوستان خودمان هم برای نسخههای خاص پول زیادی میگیرند. این کار را نباید کرد. باید سعی بکنیم اطلاعات طبی مردم بالاتر برود تا جایی که میگویند در زمان قدیم در بعضی از شهرهای ایران، مادرها خودشان طبیب بودند. بیماریهای خاص را به حکیم رجوع میکردند ولی حالا نباید برای کرونا و سرماخوردگی و این مواردWHO بیاید و بحث بکند.
3/4. سند تحول در نظام سلامت، سومین پرسش در حوزه مدیریتی-اجرایی در نظریه پیشگیری ساختاری از بیماری
خب سوال آخر هم در حوزه مدیریتی اجرایی، سند تحول در نظام سلامت کشور الان در کجاست؟ و در چه وضعیتی است؟ ببینید ما یک سندی، یک کتابی، یک مجموعه بحثهایی باید داشته باشیم که آینده سلامت ملت ایران را توضیح داده باشد. حالا ما این کار را انجام خواهیم داد؛ اگر دوستان در وزارت بهداشت علاقه نداشتند ما با حضور اطباء طب اسلامی جلسهای خواهیم گذاشت و یک آیندهنگری برای طب اسلامی ارائه خواهیم داد. مثلاً دعوا سر این است که تعداد پزشکان کم بشود یا زیاد بشود. آینده را ناقص میبینند. یا مثلاً میگویند میزان تختهای بیمارستانها در کشور چه تعداد باید باشد؟ یعنی بیشتر یک آیندهای برای درمان دارند. ولی ما باید در مورد یک آینده دیگری بحث بکنیم. آینده را اینگونه میبینم که وزیر بهداشت با جمعی از اطباء به قم آمدند، اطباء هم اینجا دعوت هستند، بعد جلسه مشترک داریم. به جای دعوا کردن با هم گفتگو میکنیم. این آینده خیلی خوبی است. چون گفتگو میتواند قدرت استدلال طرفین را نشان بدهد. حالا اگر این آقای وزیر توفیق پیدا نکنند، وزیر بعدی حتماً توفیق آن را پیدا میکند. با همدیگر گفتگو و بحث میکنیم. خود خبر این موضوع، برابر با بیست تجمع هست که اِقناع ایجاد میکند. ولی الآن آقایان به مراجع تقلید پیشنهاد میدهند که فلان مسئله را واجب بکنید. خیلی از آقایان هم واجب نمیکنند، بعد هم جلسه تمام میشود. یعنی انتظار دارند که هر چه آنها گفتند را ما قبول بکنیم. این آقایی که در قم بود خیلی حرف عجیبی زد. به آقای اعرافی نامه زده بود، گفته بود که چرا شما طب اسلامی میگویید. الان وضعیت اینگونه است.
خب حالا بحث سر پنجاه سوال از شماست. نمیشود که با نامهنگاری این سوالات را نادیده بگیرید. ما پنجاه پرسش داریم، اگر دوست ندارید که ما پرسشهایمان را مطرح نکنیم، بعد شما بنویسند که جریان طب اسلامی پنجاه پرسش داشت، ما صلاح ندانستیم که این پرسشها مطرح بشود. تا مردم بدانند داستان از چه قرار است. روایت غلط را که نمیشود از داستان ارائه داد. من حتی از دوستان خودمان در حوزه گِله دارم. خب ما که دم دست شما هستیم، شما در آن خیابان بقلی درس و بحث میکنید، ما در این خیابان پائینی درس و بحث داریم. سری به ما بزنید، تلفنی به ما بزنید، بگویید دعوا سر چیست؟ دعوا سر واکسن نیست، دعوا سر پنجاه پرسش است. ما الان اختلافمان اصلاً سر واکسن نیست. بعد شما بگویید که اینان واکسن هراس هستند. پنجاه پرسش روی میز است (که من الان حدود ده مورد از این پرسشها را مطرح کردم.) این پرسشها را میخواهیم مطرح بکنیم، گفتگو بکنیم، بحث بکنیم. اصل بحث این است.
من سعی کردم، قدری بحث را توسعه دهم، باقی را برای جلسات بعد بگذاریم. پس خلاصه بحث من این بود که سه دسته پرسش داشتیم، پرسشهای حوزه مبانی نظری، پرسشهای حوزه پیشگیری و درمان و پرسشهای حوزه مدیریتی و اجرایی. خب، عمده پرسشها هنوز باقی است که برای جلسات بعد مطرح میکنیم.
انشالله به فضل الهی مردم ایران و مردم منطقه جغرافیای ظهور، با تبعیت از فعالین طب اسلامی در آینده سالمتر خواهند بود و آینده هم، آینده گفتگوهای جدی حدود دو دههای بین ما و وزارت بهداشت خواهد بود. این آینده را با همدیگر انشاءلله پیگیری بکنیم و محقق بکنیم.
والحمدالله ربّ العالمین